معبر سایبری بیت الشهدا

🌼 دعای سلامتی امام عصر(عج) 🌼 بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا ‏وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً برحمتک یا ارحم الراحمین
ابزار وبلاگساخت و دریافت کد متن متحرک برای وبلاگ و سایت

شهیده آمنه حیدریان+زندگینامه

يكشنبه, ۶ آبان ۱۳۹۷، ۰۹:۵۵ ق.ظ

شهیده آمنه حیدریان در سال 1322 در یک خانواده مسلمان و مستضعف در روستای شیخ حسین چرام دیده به جهان گشود. او در این خانواده محروم و روستایی چنان پرورش یافت که به یک شیر زن در روستا معروف شده بود.در حالی که بچه های دوران طاغوت در لهو لعب و بازیگوشی زندگی می کردند و همه نوع امکانات آموزشی و رفاهی در اختیارشان بود در آن حال روستای محروم شیخ حسین فاقد محیط آموزشی بود. و نو نهالان روستا یا باید در خانه نزد پدر و مادر می ماندند و  یا اینکه در کو هها و دره ها برای کار چوپانی می رفتند.

آمنه وقتی به سن شش سالگی  رسید هر چند عشق به مدرسه داشت اما به علت فقر شدید خانوادگی و نبود محیط آموزشی امکان رفتن به مدرسه برایش فراهم نشد و در خانه همکار مادر در کارهای خانه داری شد.

البته بعدها که روستا صاحب آموزشگاه شد چون عمری از او گذشته بود دیگر علاقه ای به سواد و درس خواندن نشان نداد و نتوانست به کلاس درس راه پیدا کند.در سال 1340 رسالت دیگری که همانا ازدواج و تربیت و پرورش افراد خانواده بود بدوش گرفت . وی با تمام مشکلات و مشقات زندگی به روش ساده ای زندگی می کرد . چون شوهر وی مشغول خدمت نظام بود تصمیم گرفت برای ادامه زندگی هم راه  با خانواده خویش به شهرهای جنوبی کشور مهاجرت کند .

همانگونه که رسالت انسان های شهید بود بر زندگی تسلط داشت

در شهرهای جنوبی با نداشتن امکانات و هوای گرم و فرزندان خردسال چنان زندگی می کرد  که کسی فکر نمی کرد دارای چنین وضعیتی باشند.ثمره ازدواج وی سه پسر و چهار دختر است  بعد از سال ها تلاش و زحمت توانست از سرمایه ناچیز خود در بهبهان خانه ای خریداری کند .

هنوز چندماهی از اقامتشان در بهبهان نگذشته بود که شوهر وی بیمار و در تهران بستری می شود و در شهر غریب با فرزندان خردسال و شوهر بیمار چنان مقاوم و استوار در برابر مشکلات مبارزه کرد و فرزندان خود را دلگرم می کرد همانگونه که رسالت انسان های شهید بود بر زندگی تسلط داشت. در بیمارستان تهران از شوهر خود عیادت می کند و طبق اعتقاد خویش به مکتب تشیع تصمیم می گیرد که شوهر خود را به زیارت امام رضا (ع) ببرد .

 
 
بعد از زیارت برای مدتی شوهر وی بهبود می یابد و طبق مجوزی که از بیمارستان گرفته بود او را به بیمارستان برمی گرداند و برای سرپرستی فرزندان خردسال غریب خود به بهبهان برمی گردد.
 
چند روزی در بهبهان نمانده بود که خبری قلب او و فرزندانش را جریحه دار کرد و آن اینکه شوهر ش جان به جان ‌آفرین تسلیم نموده بود و دگر بار رسالتی عظیم تر به عهده وی می 
 
افتد.
همانا تربیت پرورش انسان هایی که سرپرست خویش را از دست داده اند . او چنان با فرزندانش زندگی می کرد که احساس نمی کردند پدرشان را از دست داده اند یعنی برای آن ها هم پدر بود و هم مادر ،فرزندانی تربیت کرده بود که پروانه وار دور شمع وجودش می گشتند و از حقوق ناچیزی که شامل حال فرزندانش می شد با عزت و احترام خاصی به زندگی خویش ادامه
 می داد . تا اینکه جنگ صدام کافر بر جمهوری اسلامی ایران تحمیل شد و صدامیان شهرهای مقاوم را مورد هجوم موشک های اهدایی شرق و غرب قرار دادند .
 
وقتی که در دفعات اول به بهبهان موشک اصابت شد فرزندان خویش را روانه چرام کرد و با مادر پیرش حاضر به ترک شهر نشدند تا اینکه در شب 62/11/25در ساعت دوازده بعد از نیمه شب موشک های اهدایی ابرجنایتکاران به شهر بهبهان شلیک می شود و به خانه وی اصابت می کند و دعوت حق را گفته و به لقاءالله پیوست که  مزار این شهیده در گلزار شهدای شهرستان چرام واقع شده است.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۸/۰۶

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی