معبر سایبری بیت الشهدا

🌼 دعای سلامتی امام عصر(عج) 🌼 بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا ‏وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً برحمتک یا ارحم الراحمین
ابزار وبلاگساخت و دریافت کد متن متحرک برای وبلاگ و سایت

سردارشهید محمدحسین غیب پرور+زندگینامه

شنبه, ۳ آذر ۱۳۹۷، ۰۱:۲۳ ق.ظ

شهید: سیدمحمدحسین غیب‌پرور

نام پدر :سیدعزیزاله

تاریخ‌تولد  :1340/05/2

محل‌تولد  :دهنوکهکیلویه

 تاریخ شهادت  :63/02/16

مسئولیت: قائم مقام سپاه دهدشت و جانشین گردان

زندگینامه

شهید سید محمد حسین غیب پرور فرزند سید عزیزالله در سال 1340 در دهنو یکی از روستا های سرفاریاب در خانواده ای که از لحاظ مادی فقیر ولی از لحاظ معنویات غنی به جهان چشم گشود ایمان به خدا و عشق به ائمه و به وی‍‍ژه به شهید کربلا ابا عبدالله الحسین (ع)از ویژگی های خاص شهید بود و از همان آغاز تولد طعم تنگدستی و فقر را با وجودش به همراه آورد چرا که پدرش مردی روشن دل از تبار غیور مردان پیشه صدق و صفا و ایمان بود که ذره ذره وجودش را وقف خدا نمو و خواهد نمود تا بدین سان معاش خانواده خود را با کشاورزی و کارگری بدست می آورد فقط از خدا کمک می خواست غیب پرور در چنین خانواده ای رشد کرد و از همان اوایل کودکی با تربیت پاک کربلا طعم شهادت را از چشمه فیض شهادت چشید چرا که در این مدت خداوند او را به بلاها و مشکلات دچار کرد تا در سختی های زندگی آبدیده گرددو به فیض شهادت نائل شود . شهید غیب پرور دوران ابتدائی را با مشکلات فراوان در سرفاریاب به پایان رساند و سپس برای ادامه تحصیل به شهرستان دهدشت هجرت کرد ولی بر اثر فقر مادی خانوادگی و مشکلات دیگر زندگی ترک تحصیل کرد و به ده خود بازگشت و به مدت یک سال به پدر و مادرش در کارهای کشاورزی و دامپروری کمک می کرد و چون سیستم آموزش و پرورش تغییر کرد پنجم ابتدائی نظام جدید را مجدداً گذرانید و سال بعد به دهدشت عزیمت نمود و در مدرسه راهنمائی تحصیلی طالقانی (کیوان) مشغول تحصیل شد و پس از دوران راهنمائی به هنرستان صنعتی دهدشت راه یافت . با طلوع صبح صادق انقلاب و با ندای عصاره انسانیت معاصر گمشده قرن حاضر امام خمینی که فریاد برآورد ای شبانیان که قرن هاست در زنجیر ستم شاهان اسیرید به پا خیزید و طومار حکومت جلادان را به هم بپیچیدشهید غیب پرور فعالیت های انقلابی را در زمان خفقان رژیم شاهنشاهی با لبیک گفتن هل من ناصر ینصرنی حسین زمان و رهبر کبیرش در شهرستان دهدشت در زمان طاغوت در دیگر صحنه ها ی استمرار بخشید شهید غیب پرور به فرمان امام امت با جو سیاسی که در نظام جدید بود با نهایت کوشش فعالیت خود   را انجام می داد و در تظاهرات و راهپیمائی ها شرکت می کرد و به این ترتیب در اوایل اوج گیری و پیروزی انقلاب اسلامی ضمن ادامه تحصیل کما فی سابق تابستانها جهت امرار معاش و کمک خانواده و به دست آوردن هزینه ای جهت ادامه تحصیل به شیراز برای کارگری می رفت و در زمانی که در بسیج به فرمان امام تشکیل شد با عده ای از برادران وارد بسیج سپاه دهدشت و در همین اوایل که تازه جنگ بر ما تحمیل شده بود به اتفاق عده ای از برادران رزمنده به جبهه اعزام می شود و به ماهشهر می روند مدت پانزده روز در آنجا مهمات به جبهه انتقال می دادند و هیچ موقع احساس خستگی  نمی کرد وی اصرار زیادی داشت که به خط مقدم جبهه برود و به فرماندهان نظامی بارها می گفته بگذارید ما به خط مقدم جبهه برویم ولی آنها می گفتند چون شما دانش آموز هستید باید به شهرستان برگردید و در سنگر مدرسه فعالیت نمائید و بالاخره بعد از 20 روز ماندن در آنجا با روحی افسرده به دهدشت برگشت و مشغول ادامه تحصیل شد با عشق و علاقه و شوق فراوانی که به سپاه داشت در سال 1359 ضمن تحصیل در سال چهارم هنرستان عضو هیئت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دهدشت در آمد و تا در کنار سنگر مدرسه به همسنگران خود در سنگر پاسداری از انقلاب اسلامی کمک کرده باشد زمانی وارد سپاه گردید که درگیری خوانین از یک طرف و گروهای ضد انقلاب از طرف دیگر و جنگ تحمیلی از طرفی به جمهوری اسلامی حمله ور شده بودند و او کار خود را آغاز کرد و نیز در همین سال موفق به اخذ دیپلم گردید و در سال 1360 با شوق و اشتیاقی که به جنگ با متجاوزین بعثی داشت با عده ای از برادران پاسدار همچون همرزم شهید عنایت الله پیکانیان عازم جبهه شد و در عملیات بزرگ طریق القدس که که منجر به فتح بستان شده و شجاعانه و با ایثار وصف نشدنی در مصاف با مزدوران جنگید و پس از پایان عملیات به علت التهام ماموریت به سپاه دهدشت بازگشت نمود و افسوس می خورد که چرا شهید نشده شاید تقدیر الهی این بود که بماند و برای اسلام بیشتر خدمت کند . شهید غیب پرور با اخلاص و صداقتی که داشت و با محبوبیتی که نزد برادران پاسدار داشت تصمیم گرفته شد که او را به سمت مسئول امور مالی پایگاه برگزیند و با جدیت و پشتکاری که داشت شبانه روز کار می کرد و هیچ گاه ابراز خستگی نمی کرد شهید غیب پرور با وجود تنهایی در انجام وظیفه در این قسمت یک لحظه اوقات برای خود نمی خواست و همیشه مشغول انجام وظیفه بود ولی از آنجائی که در تمام زمینه ها الگو و مربی بود با وجود نداشتن وقت و احساس مسولیت در انجام وظایف محوله تصمیم گرفت تا به سفارشات پیامبر اکرم (ص) در زمینه ازدواج عمل کند و به قول آن بزرگوار نصف دیگر ایمانش را حفظ کند لذا در سال 1362 با خواهران یکی از برادران پاسدار که نسبت فامیلی با وی داشت ازدواج کرد که پس از ازدواج مدتی در کنار پدر و مادرش در ده و سپس بر اثر موقعیت کاری خویش وی را به دهدشت انتقال داد . بعد از یک سال بار دیگر در صداقتی که در وجود او نهفته است فرماندهی سپاه دهدشت تصمیم گرفتند او را به عنوان قائم مقام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دهدشت برگزینند ولی میگفت که من لیاقت چنین مسولیتی را ندارم و کوچکتر از آنم که چنین مسولیتی را بپذیرم ولی چون تکلیف بود و حکم ولایت بر او ایجاب می کرد که بپذیرد و و در این مدتی که قائم مقام سپاه بود با اخلاص و صداقت بیشتری خدمت میکرد ولی چون روح شهادت طلبی و عشق به لقا ء الله در او زیاد بود بارها می خواست که به جبهه برود ولی بنا به دلایلی از جمله احساس نیاز و همچنین ضرورت وجود وی در پایگاه موافقت نمی شود تا بالاخره خداوند میدان را در مورخه 62/11/15 برای او باز می کند و او از زندان دنیا رها می شود و به سوی جبهه می رود وی از دنیا و میدان وسوسه شیاطین فاصله گرفت و و به خدا نزدیک شد ناظر این صحنه حکومت به سوی جبهه خوب می داند که وی در چه حالی بود او باید چنین بود زیرا چنین سالهایی را که طلب می کرد نزدیک شده بود و در پی بدست آوردن آن بود شهید غیب پرور پس از پیو ستن به صف مجاهدان راسخ خدا در عملیات بزرگ خیبر شرکت می کند و از سردمداران و پرچم داران آن عملیات بود همچنین عملیات خداوند لطف خود را شامل حالش می کند و مجروح می گردد و مدتی در بیمارستان بستری بود و سپس به خانه باز می گردد و بعد دوباره عازم جبهه می شود و در تاریخ 63/2/16 در پاسگاه زید عراق دعوت حق را لبیک می گوید و با 4 عملیات عظیم مصادف با ولادت ابوالفضل عباس خالصانه به سوی معبودی که سالها به دنبالش بود می رود آری شهید غیب پرور با نام حسین به دنیا آمد و در جستجوی فرزندش مهدی صاحب الزمان (ع) و سرانجام مهدی گویان به اجداد مهدی پیوست.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی