شهید ابوالفضل ملکی آهنگرانی(زندگینامه+وصیت نامه)
شهید ابوالفضل ملکی آهنگرانی فراهانی
نام پدر: حمید
محل تولد: اراک
نام عملیات: پدافندی
تاریخ شهادت: ١٣٦٩/٠٣/٢٤
زندگینامه شهید
ابوالفضل آهنگرانی در سال 1337 در خانواده ای ساده و مذهبی دیده به جهان گشود. ابوالفضل علاوه بر تحصیل در کارهای خانه به خانواده اش کمک می کردبه نماز و روزه اش اهمیت زیادی می داد از همان کودکی در تمام مراسمات مذهبی و عزاداریها شرکت می کرد. اهل مطالعه بود و کتابهای مذهبی از جمله داستان راستان شهید مطهری، رساله نوین، احکام جبهه، اصول کافی و مجله های مختلف را مطالعه می کرد. بسیار مهربان و خوش اخلاق بود به خانواده و خویشاوندان احترام خاصی می گذاشت. در سال 57 که شروع انقلاب بود به تهران رفت و در آنجا در راهپیمایی ها و تظاهرات ضد رژیم شرکت می کرد. بعد از آن عضو بسیج شد. بیشترین دغدغه فکرش آزاد سازی کربلا و آزادی و رهایی مردم مسلمان عراق و فلسطین از جور و ستم آمریکا بود. در بیشتر فعالیتهای مذهبی سیاسی و اجتماعی شرکت می کرد.
بیشترین سفرش این بود که امام را دعا کنید و تنهایش نگذارید.
ابوالفضل در تاریخ 66/7/12 در جزیره مجنون به آرزوی دیرینه اش که شهادت بود رسید روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
وصیت نامه
بسمه تعالی
مورخه 61/1/23 ،
وصیت نامه ابوالفضل آهنگرانی
احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا امنا و هم لا یفتنون و لقد فتناالذین من قبلهم فلیعلمن الله الذین صدقو و لیعلمن الکاذبین ام حسب الذین یعلمون السیئات ان یسبقونا ساء ما یحکمون.
آیا مردم چنین فکر کردهاند فقط و فقط وقتی گفتند ما ایمان آوردیم رها شوند و بر این ادعای هیچ امتحانشان نکنند و ما امتهایی را که پیش از ایشان بودند به امتحان و آزمایش آوردیم. تا خداوند راستگویان و دروغگویان را کاملاً معلوم و شناخته گرداند. آیا آنان که کارهای زشت و اعمال ناشایسته مرتکب میشوند فکر میکنند که بر ما پیشی گیرند، بسیار بد و جاهلانه قضاوت میکنند.
به گفته امام، تمامی کفر در برابر اسلام ایستاده است، جنگ جنگ است، حیثیت و شرافت و دین ما در گرو همین جنگ است. خدایا ما مردم کوفه نیستیم ، زمانی که امام حسین (ع) فریاد میزد هل من ناصر ینصرنی آنها به مصلحت حفظ موقعیت و مقام و مال و منال خویش سخن او را نشنیده میگرفتند. ولی مردم ما بر عکس به امامشان لبیک گویان برای حراست از اسلام و حرمت خون شهیدان و حیثیت و شرافت خویش راهی جبههها گشتند. کیست که ادعای مسلمانی کند. اما کیست به تجاوز و غارتگری و اهانت به نوامیس و شهرها و مقدسات مسلمین بیتفاوت باشد و به بهانهای از زیر بار مسئولیت شانه خالی نماید. مسئولیت بازپس گرفته میهن اسلامی و انتقام خون کودکان معصوم پیرمردان و پیرزنان بیگناه و هزاران هزار جنایت دیگر که قابل توصیف نیست. ای خدای بزرگ ما ندای امام را شنیدیم و مشتاقانه راهی جبهه میگردیم. امیدواریم از ما قبول کنی. به امید یاری تو و نابودی کفر به به سرکردگی آمریکای جنایتکار شیطان بزرگ و هر چه بیشتر افشای شدن چهرة کریه منافقین کسانی که از کفار بدترند آنها که در برابر هر پیروزی ما به خاطر خوشحالی اربابانشان جنایات هولناک و مزدورانهای را مرتکب شدند. به پدر و مادر توصیه میکنم همیشه به پیامهای امام گوش کنند و اگر روزی افتخار شهادت نصیبم گردید همچون مادر وهب یکی از سربازان صدر اسلام با افتخار قدرت اسلام را بر سر دشمن بکوبند و بگویند که او از خدا بوده و در راه خدا رفته است. و دشمن را نا امید کنند. مانند همه مادران شهیدان انقلاب که با صبر و استقامت خود منافقین ناامید و رسوا میکنند. مانند امام وقتی فرزند گرامیش شهید میشود فقط یک کلمه میگوید انالله و انا الیه راجعون. میگوید حاج آقا مصطفی از خدا بود و به سوی او بازگشت، پدر و مادرم شما نیز همچون امام باشید. پدر و مادر پس از شهادت فرزند خود دلم میخواهد اگر جنازه غرقه بخونم برگشت خیلی شیون و زاری نکنید وقتی که نگاه پدرانه و مادران شما در صورت فرزندتان خیره میشود شکر خدا کنید که بحمداله قربانی شما با پای خود در منا حاضر شد و جان به جان آفرین تسلیم نمود. اگر فرقم شکافته بود به یاد جوان 18 ساله امام (ع) باشید اگر بدنم سوراخ سوراخ شد به یاد بدن سوراخ سرور شهیدان حضرت امام حسین باشید. مشکل است جای خالیم را پیش فرزندانم ببینید و اشک نریزید. گریه بر شهید ثواب دارد اما روحم ندا میدهد پدر و مادر در میان مردم همچنان بخندید تا دشمنان و منافقان بدانند که شما به شهادت فرزندتان افتخار میکنید. مادر خیلی به من علاقه داشتی و نمیخواستی لحظهای از تو جدا باشم ولی بالاخره جدایی بین من و تو بوجود میآمد. هیچکس زنده نخواهد ماند همه میمیرند اما چگونه مردن شرط است. خواستم طوری از تو جدا شوم که فردای قیامت دستت را بگیرم و آنجا با هم باشیم. امیدوارم که وظیفه خود را دربارهات انجام داده باشم و از محضرت حلالیت میطلبم. و تو پدر اگر شهادت نصیبم شد مادرم را دلداری بده و نگذار زیاد فکر کند و اگر در مدت عمرم نتوانستم حق پدری را ادا کنم و شما را اذیت کردم از محضر شما هم حلالیت میطلبم. برادر جای خالی مرا در خانه نزد مادر پر کنید. فرزندانم را چون من بوسه زنید و نگذارید به فرزندان شهدا اهانت شود. شما عموی فرزندانم هستید از شما سراغم را میگیرند به آنها دروغ نگویید ، بگویید که پدرتان در کربلای سرخ ایران در خون خود غلتید تا آنها بفهمند که پدرشان بخاطر اسلام کشته شد. بگویید تا از الآن قلب کوچکشان ترک بردارد و نفرت همیشگی از امریکا و منافقان را بر دل بگیرند. همسرم جهاد من به پایان رسید و جهادی دیگر به جهاد تو افزوده میشود و آن تربیت صحیح فرزندانم است. آنها را در مسیر اسلام و پیروی از امام عزیز و روحانیت والا مقام رهبری کن. که هرگز به سقوط کشیده نمیشوند. با این روش بهترین ادامه دهنده راه پدرشان میباشند. اگر در این 6 سال از همسر شهیدتان ناراحتی دیدهاید از شما هم حلالیت میطلبم. پسرم راهم را که راه اسلام است میخواهم در آینده بروی. میدانم هنوز کوچکی ولی مشتهای گره کردهات پشت هر ضد انقلاب را به لرزه میاندازد و در کوچهها با فریاد بگو شهیدان زندهاند الله اکبر به خون آغشتهاند الله اکبر. خواهرانت را مواظب باش که از مسیر اسلام خارج نشوند تا بتوانند هدف پدرشان را فهمند. دخترانم خیلی به شما علاقه داشتم. صورت ماه شما در نظرم هست. حرف زدن شیرین شما در وجودم انقلابی بر پا میکند اما بخاطر اسلام از شما جدا شدم. فاطمه جان، اکرم را خیلی خوب مواظبت کن و نگذار او ناراحت شود هر چند شما کوچک هستید ولی این وصیت نامه را بعدها متوجه میشوید. انشاءا... راهی را که پدرت رفته شما هم ادامه خواهید داد.
در پایان به برادر روحانی بگویید که بالای منبر از همه حلالیت بطلبد.
والسلام علیکم و رحمت اله و برکاته
نام عملیات: پدافندی
تاریخ شهادت: ١٣٦٩/٠٣/٢٤
زندگینامه شهید
ابوالفضل آهنگرانی در سال 1337 در خانواده ای ساده و مذهبی دیده به جهان گشود. ابوالفضل علاوه بر تحصیل در کارهای خانه به خانواده اش کمک می کردبه نماز و روزه اش اهمیت زیادی می داد از همان کودکی در تمام مراسمات مذهبی و عزاداریها شرکت می کرد. اهل مطالعه بود و کتابهای مذهبی از جمله داستان راستان شهید مطهری، رساله نوین، احکام جبهه، اصول کافی و مجله های مختلف را مطالعه می کرد. بسیار مهربان و خوش اخلاق بود به خانواده و خویشاوندان احترام خاصی می گذاشت. در سال 57 که شروع انقلاب بود به تهران رفت و در آنجا در راهپیمایی ها و تظاهرات ضد رژیم شرکت می کرد. بعد از آن عضو بسیج شد. بیشترین دغدغه فکرش آزاد سازی کربلا و آزادی و رهایی مردم مسلمان عراق و فلسطین از جور و ستم آمریکا بود. در بیشتر فعالیتهای مذهبی سیاسی و اجتماعی شرکت می کرد.
بیشترین سفرش این بود که امام را دعا کنید و تنهایش نگذارید.
ابوالفضل در تاریخ 66/7/12 در جزیره مجنون به آرزوی دیرینه اش که شهادت بود رسید روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
وصیت نامه
بسمه تعالی
مورخه 61/1/23 ،
وصیت نامه ابوالفضل آهنگرانی
احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا امنا و هم لا یفتنون و لقد فتناالذین من قبلهم فلیعلمن الله الذین صدقو و لیعلمن الکاذبین ام حسب الذین یعلمون السیئات ان یسبقونا ساء ما یحکمون.
آیا مردم چنین فکر کردهاند فقط و فقط وقتی گفتند ما ایمان آوردیم رها شوند و بر این ادعای هیچ امتحانشان نکنند و ما امتهایی را که پیش از ایشان بودند به امتحان و آزمایش آوردیم. تا خداوند راستگویان و دروغگویان را کاملاً معلوم و شناخته گرداند. آیا آنان که کارهای زشت و اعمال ناشایسته مرتکب میشوند فکر میکنند که بر ما پیشی گیرند، بسیار بد و جاهلانه قضاوت میکنند.
به گفته امام، تمامی کفر در برابر اسلام ایستاده است، جنگ جنگ است، حیثیت و شرافت و دین ما در گرو همین جنگ است. خدایا ما مردم کوفه نیستیم ، زمانی که امام حسین (ع) فریاد میزد هل من ناصر ینصرنی آنها به مصلحت حفظ موقعیت و مقام و مال و منال خویش سخن او را نشنیده میگرفتند. ولی مردم ما بر عکس به امامشان لبیک گویان برای حراست از اسلام و حرمت خون شهیدان و حیثیت و شرافت خویش راهی جبههها گشتند. کیست که ادعای مسلمانی کند. اما کیست به تجاوز و غارتگری و اهانت به نوامیس و شهرها و مقدسات مسلمین بیتفاوت باشد و به بهانهای از زیر بار مسئولیت شانه خالی نماید. مسئولیت بازپس گرفته میهن اسلامی و انتقام خون کودکان معصوم پیرمردان و پیرزنان بیگناه و هزاران هزار جنایت دیگر که قابل توصیف نیست. ای خدای بزرگ ما ندای امام را شنیدیم و مشتاقانه راهی جبهه میگردیم. امیدواریم از ما قبول کنی. به امید یاری تو و نابودی کفر به به سرکردگی آمریکای جنایتکار شیطان بزرگ و هر چه بیشتر افشای شدن چهرة کریه منافقین کسانی که از کفار بدترند آنها که در برابر هر پیروزی ما به خاطر خوشحالی اربابانشان جنایات هولناک و مزدورانهای را مرتکب شدند. به پدر و مادر توصیه میکنم همیشه به پیامهای امام گوش کنند و اگر روزی افتخار شهادت نصیبم گردید همچون مادر وهب یکی از سربازان صدر اسلام با افتخار قدرت اسلام را بر سر دشمن بکوبند و بگویند که او از خدا بوده و در راه خدا رفته است. و دشمن را نا امید کنند. مانند همه مادران شهیدان انقلاب که با صبر و استقامت خود منافقین ناامید و رسوا میکنند. مانند امام وقتی فرزند گرامیش شهید میشود فقط یک کلمه میگوید انالله و انا الیه راجعون. میگوید حاج آقا مصطفی از خدا بود و به سوی او بازگشت، پدر و مادرم شما نیز همچون امام باشید. پدر و مادر پس از شهادت فرزند خود دلم میخواهد اگر جنازه غرقه بخونم برگشت خیلی شیون و زاری نکنید وقتی که نگاه پدرانه و مادران شما در صورت فرزندتان خیره میشود شکر خدا کنید که بحمداله قربانی شما با پای خود در منا حاضر شد و جان به جان آفرین تسلیم نمود. اگر فرقم شکافته بود به یاد جوان 18 ساله امام (ع) باشید اگر بدنم سوراخ سوراخ شد به یاد بدن سوراخ سرور شهیدان حضرت امام حسین باشید. مشکل است جای خالیم را پیش فرزندانم ببینید و اشک نریزید. گریه بر شهید ثواب دارد اما روحم ندا میدهد پدر و مادر در میان مردم همچنان بخندید تا دشمنان و منافقان بدانند که شما به شهادت فرزندتان افتخار میکنید. مادر خیلی به من علاقه داشتی و نمیخواستی لحظهای از تو جدا باشم ولی بالاخره جدایی بین من و تو بوجود میآمد. هیچکس زنده نخواهد ماند همه میمیرند اما چگونه مردن شرط است. خواستم طوری از تو جدا شوم که فردای قیامت دستت را بگیرم و آنجا با هم باشیم. امیدوارم که وظیفه خود را دربارهات انجام داده باشم و از محضرت حلالیت میطلبم. و تو پدر اگر شهادت نصیبم شد مادرم را دلداری بده و نگذار زیاد فکر کند و اگر در مدت عمرم نتوانستم حق پدری را ادا کنم و شما را اذیت کردم از محضر شما هم حلالیت میطلبم. برادر جای خالی مرا در خانه نزد مادر پر کنید. فرزندانم را چون من بوسه زنید و نگذارید به فرزندان شهدا اهانت شود. شما عموی فرزندانم هستید از شما سراغم را میگیرند به آنها دروغ نگویید ، بگویید که پدرتان در کربلای سرخ ایران در خون خود غلتید تا آنها بفهمند که پدرشان بخاطر اسلام کشته شد. بگویید تا از الآن قلب کوچکشان ترک بردارد و نفرت همیشگی از امریکا و منافقان را بر دل بگیرند. همسرم جهاد من به پایان رسید و جهادی دیگر به جهاد تو افزوده میشود و آن تربیت صحیح فرزندانم است. آنها را در مسیر اسلام و پیروی از امام عزیز و روحانیت والا مقام رهبری کن. که هرگز به سقوط کشیده نمیشوند. با این روش بهترین ادامه دهنده راه پدرشان میباشند. اگر در این 6 سال از همسر شهیدتان ناراحتی دیدهاید از شما هم حلالیت میطلبم. پسرم راهم را که راه اسلام است میخواهم در آینده بروی. میدانم هنوز کوچکی ولی مشتهای گره کردهات پشت هر ضد انقلاب را به لرزه میاندازد و در کوچهها با فریاد بگو شهیدان زندهاند الله اکبر به خون آغشتهاند الله اکبر. خواهرانت را مواظب باش که از مسیر اسلام خارج نشوند تا بتوانند هدف پدرشان را فهمند. دخترانم خیلی به شما علاقه داشتم. صورت ماه شما در نظرم هست. حرف زدن شیرین شما در وجودم انقلابی بر پا میکند اما بخاطر اسلام از شما جدا شدم. فاطمه جان، اکرم را خیلی خوب مواظبت کن و نگذار او ناراحت شود هر چند شما کوچک هستید ولی این وصیت نامه را بعدها متوجه میشوید. انشاءا... راهی را که پدرت رفته شما هم ادامه خواهید داد.
در پایان به برادر روحانی بگویید که بالای منبر از همه حلالیت بطلبد.
والسلام علیکم و رحمت اله و برکاته