🌷نثارارواح مطهر امام و شهدا صلوات🌷
🌷نثارارواح مطهر امام و شهدا صلوات🌷
سفارش من به شماست که بچّه هایم را در راه علم و دانش بفرستید مخصوصاً برای طلبه علوم دینی در حوزه علمیّه دینی یعنی می خواهم بچّه هایم در مرحله اوّل از قرآن و اسلام خودشان اصلاح بشوند و در مرحله بعدی مردم را هدایت نموده و مروّج دین اسلام بشوند.
مطالعه وصیتنامه کامل شهیدعزیز اینجا لمس نمایید.
🌸نثارارواح مطهر امام و شهدا صلوات🌸
بسم الله الرّحمن الرّحیم
حادثهی سوء قصد به مرحوم حجتالاسلام آقای حاج شیخ عباسعلی سلیمانی رحمةاللهعلیه را که به شهادت ایشان منتهی شد به خانوادهی گرامی و دوستان و علاقمندان آن مرحوم تسلیت عرض میکنم.ایشان عضو مجلس خبرگان و سالها امام جمعهی زاهدان و کاشان و همواره در خدمت نظام جمهوری اسلامی بودند.از خداوند متعال علوّ درجات و قبول خدمات آن مرحوم را مسألت میکنم.
سیّدعلی خامنهای ۱۴۰۲/۰۲/۰۷
🌸نثارارواح مطهر امام وشهدا صلوات🌸
روحانی شهید سجاد شهرکی، امام جماعت مسجد مولای متقیان زاهدان ۱۲ آبان توسط دو تروریست مسلح هنگام عزیمت به مسجد برای اقامه نماز مغرب و عشا به شهادت رسید.
🇮🇷 نثارارواح مطهراماموشهداصلوات 🇮🇷
شهید علی وردی ۲۱ ساله، طلبه بسیجی و مربی کانون تربیتی حوزه و همچنین عضو بسیجیان یگان امام رضا(ع) سپاه محمد رسوال الله (ص) تهران بزرگ بود.
یکی از مسؤولان آمده بود دانشگاه سخنرانی کند. برنامه که تمام شد، دوره اش کردیم و آوردیمش توی دفتر بسیج. می خواستیم بودجه و امکانات بگیریم برای کارهای فرهنگی. مدام طفره می رفت. می گفت بودجه نداریم. یکی از بچه ها گفت «شما که رئیسید، یه کار واسه ما بکنید دیگه.»
بنده ی خدا از دهانش درآمد گفت «...من اونجا رئیس نیستم، جارو می زنم!»
حالا مگر مصطفی ول می کرد؟ رفت از گوشه ی اتاق جارو را برداشت، بلند باخنده گفت «...حاجی، پول که به مون نمی دی، بیا اینجا رو یه جارو بکش ببینیم بلدی؟» شانس آوردیم صدای بچه ها بلند بود و آقای رییس نفهمید. دو سه نفری با چشم و ابرو به مصطفی رساندیم که «...تو رو خدا بی خیال شو!»
جلویش را نگرفته بودیم، جارو را داده بود دستش. با کسی تعارف نداشت.
یادگاران، ج۲۲کتاب شهید مصطفیاحمدی روشن،ص۲۹
🇮🇷 نثارارواح مطهر امام وشهدا صلوات 🇮🇷
شهید سید مجتبی صالحی خوانساری وقتی به شهادت رسید دختر هفت ساله ای داشت. روزی معلّم دختر، کارنامه ی دانش آموزان را به دستشان داد و به آن ها تأکید کرد که پدرتان حتماً باید پای کارنامه را امضاء کند و اگر فردا با کارنامه ی بدون امضاء به مدرسه بیایید خودتان میدانید.
دختر کوچک با دلی شکسته به خانه رفت و مستقیم به اطاقی که عکس پدر در آن بود رفت و با چشم گریان از پدر می خواست تا کارنامه اش را امضاء کند.
صبح که از خواب بیدار شد دید پای کارنامه اش با رنگ قرمز امضاء شده است.
آیت الله خزئلی فرمودند: «این امضا را با ۶۰ امضای شهید تطبیق دادیم و دیدیم امضای خودش است». این کارنامه اکنون در موزه ی شهدا نگهداری می شود.
گوشه ی چپ عکس امضای پدر با خودکار قرمز با عنوان « اینجانب رضایت دارم سید مجتبی صالحی وامضاء»
کانال ایتا معبـر بیتالشـهـدا
🇮🇷 نثار ارواح مطهر امام وشهدا صلوات🇮🇷
با پدر و مادرش سه تایی آمدند خواستگاری. اولین کسی بود که اجازه دادم بیاید. هنوز درس می خواندم.
در چوبی که باران می خورد، سفت می شد. باز کردنش لم داشت. موقع رفتن نتوانست در را باز کند. رفتم جلو و در را باز کردم. خندید. گفت «...خدا را شکر، زورتان هم زیاد است.»
یادگاران، جلد 5 کتاب شهید عبدالله میثمی ، ص 44
🇮🇷 نثارارواح مطهر امام وشهدا صلوات🇮🇷