معبر سایبری بیت الشهدا

🌼 دعای سلامتی امام عصر(عج) 🌼 بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا ‏وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً برحمتک یا ارحم الراحمین
ابزار وبلاگساخت و دریافت کد متن متحرک برای وبلاگ و سایت
و نرید ان نمنّ علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین (فلسفه ی آغاز با این آیه را در پایان می آورم!) دیشب به بهانه ی سریال مختارنامه، دل ما تا کربلای "هویزه" رفت... از اول پاییز 59 تا آخر بهار 60، نهال نوپای انقلاب اسلامی روزهایی عجیب را تجربه کرد... تلاقیِ "جنگی تحمیلی و نابرابر" با "فرمانده ی کل قوایی نالایق"...

روزهایی که دشمن (با پشتوانه ی تمام دنیا!) تا پشت دیوار پادگانهای شهرهای ما می¬ آید،

و فرماندهان نظامی ما به مرخصی فرستاده شده اند! (توسط فرمانده ی کل قوا: بنی صدر)

و "بخشنامه" می شود که به جوانان شهر که غیرتمندانه می خواهند دفاع کنند، "حتی یک پوکه هم ندهید." ...

"چون اینها می خواهند در کار ارتش مملکت اختلال ایجاد کنند"!!!

بخشنامه شده که کیسان ابوعمره از اسب پیاده کنید...

نکند که عجم بخواهد در کار لشکر اختلال کند...!

زمستان 59، بنی صدر، فرمانده ی کل قواست.

و غرب و جنوب غرب کشور در دست دشمن

پاییز 58، "دانشجویان خط امام"، طی اقدام باشکوه فتح سفارت آمریکا، سرنخ اصلی سیاست خارجی کشور را به فرمان امام، به دست گرفته بودند.

این اقدام انقلابی البته برای دو جریان سازشکار دولت موقت، و دولت بنی صدر خوشایند نبود! دولت موقت استعفا داد. و بنی صدر هم به محض آمدن، شروع کرد به بهانه جویی که "حاضر نیستم حکومت موازی با دانشجویان را بپذیرم"! ...

"حاضر نیستیم حکومت موازی با موالیِ عجم را بپذیریم!"...

حالا حدود 1 سال از درگیری بنی صدر و دانشجویان گذشته، و خوزستان ما زیر چکمه و تانک دشمن است و بنی صدر فرمانده ی کل! ... گروهی از همین دانشجویان به نمایندگی "حسین علم الهدی" داوطلب دفاع از "هویزه" می شوند... و چه موقعیتی ازین بهتر برای انتقام؟! تاریخ می نویسد این تنها عملیاتی بود که بنی صدر به نیروهای داوطلب اجازه داد! ... اجازه داد و بعد علیرغم توافقات قبلی و طرح عملیات، توپخانه و نیروهای ارتش پشتوانه ی دانشجویان را عقب کشید و محاصره و قتل عام و...

همان بچه¬هایی که کمر سیاست خارجیِ امپراطور دنیا را شکسته بودند...

و دسته ی نیروهای ایرانی، پیاده به خط می زنند...بی پشتوانه ی بقیه ی لشکر...و محاصره و قتل عام...

همانها که کمر اشراف رذل کوفه و قاتلین امام را شکسته بودند...

راستی چرا؟! اطاعت از فرمانده ی نادان (یا خائن) تا کجا؟!

همان سالها آیة الله خامنه ای در خطبه های نماز جمعه می فرمایند: «ملت ایران سال 60 هزینه ی قانونگرایی اش را داد.»

مرور می کنم این هزینه را: خرمشهر را دادیم! بهشتی را دادیم! باهنر و رجایی را دادیم! بواسطه ی انفجار حزب جمهوری که شامل عمده ی نمایندگان مجلس میشد، قوه ی مقننه مان بهمراه قوه ی قضاییه و قوه مجریه به حال تعطیلی رفت... نواحی غرب کشور دربست اشغال شد و چه خونها که...ناامنی و کشتار مردم توسط مجاهدین خلق توی شهرها هم بماند (یکیش فقط علم الهدی!)

همه ی اینها چرا؟! چرا آنها که مثل روز خیانتهای "بنیصدر و دفترش" را می دیدند، دندان به جگر گذاشتند و خون خوردند و صبر کردند و ناظر بر اینهمه تبر خوردن نهال انقلاب اسلامی شدند؟ همین آیة الله خامنه ای در خطبه ی دیگری از نمازجمعه، بعد از سقوط تلخ و جانسوز خرمشهر و شهادت شهیدقنوتی و... میگویند:«برداشته ند در روزنامه(ی انقلاب اسلامی-ارگان بنی صدر) نوشته اند خامنه ای را باید محاکمه کنیم(چون گفته اگر به نظر روحانیون و مدافعین مردمی خرمشهر توجه می کردید شهر سقوط نمیکرد). بسم الله محاکمه کنید. بسم الله آقایان پررو و وقیح مرا محاکمه کنید. من هم شما را به محاکمه دعوت می کنم. محاکمه کنید تا ما هم حرفهایی که داریم و به خاطر فرمان امام نمی زنیم، بزنیم. حرفهایی که اگر میردم بفهمند خیلی نگاههاشان تغییر خواهد کرد...یک سینه حرف موج زند در دهان ما-از بیم دین اگرچه خموشیم چون حباب»

بله، بودند همان روزها کسانی که از نزدیک خیانتها را می دیدند.

توی شورای عالی دفاع بودند و میدیدند که بنی صدر هنوز هم مستشاران آمریکایی را در ارتش جمهوری اسلامی نگاه داشته است! ...بودند و می دیدند اجحافی را که به نیروهای جان برکف مردمی می شود و آمارهای مغلوطی که از داشته های نظامی می دهند که ما "فقط تا 1 ماه دیگر می توانیم بجنگیم!" و... بودند و نفوذ دادن مجاهدین خلق را در بدنه ی دولت می دیدند...و...

اما همه ی اینها را که می دیدند در سینه نگاه می داشتند و دم بر نمی آوردند.

چرا؟ چون بنی صدر رئیس جمهور "قانونی" ایران بود. و با رای مردم، طبق روال قانونی آمده بود،

و اگر هم می بایست که برود، باید با همان روال "قانونی" و همراهی مردم می رفت...

لذا صبر باید و صبر و صبر تا همین قانون بتواند اثبات کند این عدم لیاقت را... با من دیدم و من شنیدم و من حدس می زنم و من حس می کنم نمی شود...

قانون است که ضامن پایداری جامعه ست...میثاق مشترک مردم و مسئولین است...

و "کیان"، قانونا مکلف است به اطاعت از مافوق...

و حسین علم الهدی هم...

و امام جمعه ی تهران و نماینده ی عزیز امام در شوای عالی دفاع، آیت الله خامنه ای هم...

و امروز ما مدعیان عشق انقلاب و اسلام هم باید ملتزم باشیم به قانون ... حرفی اگر با کسی داریم، یا اعتراضی اگر به کسی، به زبان قانون... و در محکمه ی قانونی... و نه به حساب مسموعات و شایعات و... بماند! 

قصد نداشتم با این آیه شروع کنم! خودش آمد به انگشتها و جاری شد روی کیبورد! و چه به جا هم! البته از این آیه، یک برداشت "دیالکتیک" هم می توان کرد: مستضعفین در هر دوره، پادشاهان دوره ی بعدند! و و باز لابد این وارثین امروز ارض، و مسضعفین دیروز، در حکومتشان یک عده ی دیگری را ضعیف نگه می دارند و آن عده هم طومار اینها را درهم خواهند پیچید و به همین شکل چرخه ی تز و آنتی تز و سنتز بر دوران¬های تاریخ حاکم خواهد ماند!...

اما اگر مراد از آیه، تصویر کردن مسیر و مصیر کلی تاریخ باشد چطور؟! اگر این منت نهادن بر مستضعفین، به "پایان تاریخ" اشاره کند چطور؟ در این صورت، آیا هرکسی که صرفا به استضعاف کشانده شد، هرکسی صرفا "مظلوم"بود، لیاقت "امامتِ زمین" را دارد؟! گمان نمی کنم! وعده ی خدا بر آن است که زمین را در نهایت به "صالحین" تحویل دهد. وعده ی خدا بر آن است که "حق" را که چیزی جز "اسلام" نیست، پیروز نهایی تاریخ بشریت کند! ...

و پس آیا نمی توان گفت که "مظلومان همیشه ی تاریخ"، اصحاب حق ند؟! ... اولیای خدایند؟! ...حتی وقتی که ظاهرا حکومت به دست آنهاست! ...

و چیست که تحت هر شرایطی اولیای خدا را در زمین مظلوم نگه می دارد؟ "عقول نارسِ ما مردم"! ... سرِّ تمام (و قانون در هر عصری، تصویری است از برایند عقول مردم در آن عصر. و "هادی الهی" هم در این برایند تنها 1 رای دارد! مثل همه ی مردم)مظلومیتهای ائمه و صلحای قبل و بعد اینجاست: اولیای خدا، درد رشد مردم را دارند، و خود مردم این درد را ندارند. به همین سادگی! لذاست که قصه از همان سقیفه شروع می شود :«لم یمتثل امر رسول الله، فی الهادین بعد الهادین. و الامّة مصرّة علی مقته...» این "امت"اند که اصرار ورزیدند بر ظلم به "هادیان" الهی... ظلمی که جز با "رسیدنِ عقول مردم" پایان نخواهد پذیرفت... مانع ظهور آخرین هادی امت، و مانع پیروزی حق، همین منم... همین من با عقل نارسِ "امام نشناس"م...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی