
🔹جمشید سال۶۶ در شهر هامون متولد شد
🔹او در سال ۹۰ به استخدام ناجا درآمد و به مرز سیستان و بلوچستان منتقل شد
🔹۱۷ بهمن۹۲ خبری مبنی بر ربایش پنج مرزبان مرز نگور منتشر شد
🔹گروهک جیش الظلم مسئولیت این ربایش را برعهده گرفت
🔹 فروردین ۹۳ چهار سرباز مرزبان ربوده شده آزاد ولی خبری از جمشید نبود
🔹فضای تهمت شروع شد، عده ای با تهمت به این مرزبان شجاع کشور او را مزدور گروهک نامیدند
🔹پس از ۱۵ ماه بی خبری در عملیاتی توسط وزارت اطلاعات در خاک پاکستان پیکر بی جان شهید تهمت #جمشید_دانایی_فر از زیر خروارها خاک بیرون کشیده شد و دهان یاوه گویان بسته شد
🔹جمشید بدون اینکه امیدش را ببیند از این دنیا رفت و شهید تهمت نام گرفت.
یادم می آید در 22 بهمن سال 77 درست یک ماه قبل از شهادتشان، صبح به اتفاق امیر حسین پسرم به راهپیمایی رفتند و عصر همان روز هم جشن فارغ التحصیلی ایشان بود که به همین منظور نمایندگانی از تهران آمده بودند .با اینکه آقای هادی دانشجو نمونه شناخته شده بودند و جایزه ای را برای او درنظر گرفته بودند ولی اصلاً برایش مهم نبود وزیاد تمایلی به شرکت در آن جشن را نداشت و به اصرار زیاد من مجبور شدند درآن مراسم شرکت کنند.
منبع: اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران و 23000شهید استانهای خراسان
یکی از آشنایان خواب شهید سید احمد پلارک را میبیند. او از شهید تقاضای شفاعت میکند. که شهید پلارک به او میگوید: «من نمیتوانم شما را شفاعت کنم. تنها وقتی میتوانم شما را شفاعت کنم که شما نماز بخوانید و به آن توجه وعنایت داشته باشید. همچنین زبانهایتان را نگه دارید. در غیر اینصورت هیچ کاری از دست من برنمیآید».
پاسدارشهید قاسم قاسمی
شهادت: 13تیر1393
خاطره ای از زبان دوست شهید:
روزی با شهید برای زیارت قبور شهدا به گلزار شهدا رفته بودیم در همین مکانی که الان شهید دفن شده است ایستاده بودیم من پا کوبیدم وگفتم علی جان اینجا جای من است . شهید قاسمی بدون درنگ تبسمی کرد من را کنار زد وگفت مرد حسابی چه می گویی ؟ اینجا جای من است.