معبر سایبری بیت الشهدا

🌼 دعای سلامتی امام عصر(عج) 🌼 بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا ‏وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً برحمتک یا ارحم الراحمین
ابزار وبلاگساخت و دریافت کد متن متحرک برای وبلاگ و سایت

۱۳۱ مطلب با موضوع «زندگی به سبک شهدا» ثبت شده است

بچه ها را برای نماز صبح بلند می کرد. می خواند ای لاله ی خوابیده چو نرگس نگران خیز از خواب گران خواب گران خواب گران خیز. می گفت: اگه آیه ی آخر سوره کهف رو بخونین، هر ساعتی که بخواین بیدار می شین. 

آمد بالای سرم، گفت: مگه آیه رو نخوندی ؟‌ گفتم: چرا؟ 

گفت:پس چرا دیر بلند شدی ؟ درست موقع اذان بود. گفتم: نیت کرده بودم سر اذان بیدار بشم که شدم. خندید. گفت: مرد مؤمن، این رو گفتم برای نماز شب بلند شین. گفتم: حاجی ما خوابمون سنگینه. اگر بخواهیم برای نماز شب بلندبشیم، باید کل سوره ی کهف رو بخونیم، نه آیه ی آخرش رو. 

منبع:یادگاران،جلد۱۲ کتاب شهید بروجردی، ص۴۸

🌷نثارارواح‌مطهر‌امام‌وشهداصلوات🌷

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۰۲ ، ۱۱:۰۷

شهید صیاد شیرازی

علاقه خاص آقای بهاءالدینی(ره) به صیاد شیرازی

رفتم قم رسیدم خدمت آیت الله بهاء الدینی ... 

ایشان به من نگاهی کردند ، 

گویا منتظر بودند که پیغام را برسانم...

بقیه در ادامه مطالب

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۰۲ ، ۰۲:۰۰

یکی از مسؤولان آمده بود دانشگاه سخنرانی کند. برنامه که تمام شد، دوره اش کردیم و آوردیمش توی دفتر بسیج. می خواستیم بودجه و امکانات بگیریم برای کارهای فرهنگی. مدام طفره می رفت. می گفت بودجه نداریم. یکی از بچه ها گفت «شما که رئیسید، یه کار واسه ما بکنید دیگه.»
بنده ی خدا از دهانش درآمد گفت «...من اونجا رئیس نیستم، جارو می زنم!»
حالا مگر مصطفی ول می کرد؟ رفت از گوشه ی اتاق جارو را برداشت، بلند باخنده گفت «...حاجی، پول که به مون نمی دی، بیا اینجا رو یه جارو بکش ببینیم بلدی؟» شانس آوردیم صدای بچه ها بلند بود و آقای رییس نفهمید. دو سه نفری با چشم و ابرو به مصطفی رساندیم که «...تو رو خدا بی خیال شو!»
 جلویش را نگرفته بودیم، جارو را داده بود دستش. با کسی تعارف نداشت.
یادگاران، ج۲۲کتاب شهید مصطفی‌احمدی روشن،ص۲۹

🇮🇷 نثارارواح مطهر امام وشهدا صلوات 🇮🇷


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۰۱ ، ۰۹:۰۱

با پدر و مادرش سه تایی آمدند خواستگاری. اولین کسی بود که اجازه دادم بیاید. هنوز درس می خواندم.

در چوبی که باران می خورد، سفت می شد. باز کردنش لم داشت. موقع رفتن نتوانست در را باز کند. رفتم جلو و در را باز کردم. خندید. گفت «...خدا را شکر، زورتان هم زیاد است.»

یادگاران، جلد 5 کتاب شهید عبدالله میثمی ، ص 44

🇮🇷 نثارارواح مطهر امام وشهدا صلوات🇮🇷

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۰۱ ، ۰۷:۳۷

جوانی ناشنوا به نام عبدالمطلب اکبری در روستایی موسوم به «شهید آباد» از توابع این شهر خرم بید زندگی می کرد. این بنده خدا زمان جنگ مکانیک بود .ایشان پسر عمویی داشت به نام غلامرضا اکبری که شهید شد، عبدالمطلب با تعدادی از همرزمان شهید به زیارت گلزار شهدا رفت و سر قبرپسرعمویش نشست ، بعد با زبون کرولالی خودش سعی کرد چیزی را حالی رفقایش کند .

مطاللعه ادامه داستان شهید عزیز اینجا کلیک نمایید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۰۱ ، ۱۳:۰۹

هفده سالش که شد ازدواج کرد؛ با دخترخاله اش.
 عروسیش خانه ی پدرزنش بود؛ توی برّ بیابان. همه را که دعوت کرده بودند، شده بودند پنج شش نفر. خودش گفته بود به کسی نگیم سنگین تره !
 همسایه ها بو برده بودند محمد از رژیم خوشش نمی آید. می گفتند: پسر فلانی خراب کاره.
عروسیش را دیده بودند. گفته بودند ازدواجش هم مثل مسلمون هانیست.
یادگاران، جلد 12 کتاب شهید بروجردی، ص 6

🇮🇷نثارارواح مطهر امام وشهدا صلوات🇮🇷

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۰۱ ، ۰۹:۲۶

یاد وخاطره شهدای شهدای صابرین گرامی باد

🇮🇷نثارارواح‌مطهرامام‌وشهدا‌صلوات🇮🇷

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۰۱ ، ۱۰:۱۵
یاد وخاطره شهدای شمالغرب گرامی باد
🇮🇷نثارارواح‌مطهرامام‌وشهدا‌صلوات🇮🇷

یاد وخاطره شهدای شمالغرب گرامی باد

🇮🇷نثارارواح‌مطهرامام‌وشهدا‌صلوات🇮🇷



معبرسایبری بیت الشهدا beytoshohada

یاد وخاطره شهدای شمالغرب گرامی باد

🇮🇷نثارارواح‌مطهرامام‌وشهدا‌صلوات🇮🇷



معبرسایبری بیت الشهدا beytoshohada.blog.ir

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۰۱ ، ۰۸:۴۴

 حسین از همان بچگی به حلال و حرام اهمیت می داد به یاد دارم 6-5 ساله بود و هنوز به مدرسه نمی رفت که یک روز با یکی از دوستان ایشان به حرم مطهر امام رضا (ع ) رفتیم...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۰۱ ، ۱۷:۵۱

 

همیشه روزه بود، جبهه هم که می رفت با فرمانده اش قرار می گذاشت که ۱۰‌روز جابجایش نکنند تا‌بتواند قصد کند و‌روزه بگیرد.

جوان ۲۱ ساله که یکی از نیروهای زبده اطلاعات عملیات لشکر ۵۷ ابوالفضل(ع) بود، طی عملیاتی در منطقه حاج عمران مفقودالاثر شد و پس از یکسال که خانواده منتظر جنازه اش بودند، با پیکری کاملا سالم به خرم آباد برگشت.

به دستور نماینده امام و امام جمعه خرم آباد(آیت الله میانجی)  پیکر شهید به مدت یک هفته در مکان مخصوصی در بیمارستان شهید مدنی خرم آباد مورد زیارت عموم مردم شهر قرار گرفت. عطر خوشبوی پیکر مطهر شهید همه زائرین را مبهوت کرده بود.


🌹هدیه به ارواح مطهر امام وشهدا صلوات🌹
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۰۰ ، ۰۰:۰۶