خاطره ای از زندگی سردار شهید محسن وزوایی
چهارشنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۱، ۰۶:۰۵ ب.ظ
عملیات بازی دراز بود
هلی کوپترهای عراقی مستقیم به سنگر بچه ها شلیک می کردند
اوضاع وخیم شده بود
یکی از نیروها رفت سراغ فرمانده (شهید وزوایی) و با ناراحتی گفت:
پس این نیروهای کمکی چی شدند؟
چرا نمیان؟
چرا بچه ها رو به کشتن می دهی؟
دیدم شهید وزوایی سرش رو به سمت آسمان بلند کرد
با صدای بلند این آیه رو خواند: الم تر کیف فعل ربک باصحاب الفیل...
صداش به گوش همه رسید
بچه ها هم با فرمانده شون این آیه رو فریاد کردند
یهو دیدم یکی از هلی کوپترهای عراقی به اشتباه تانک خودشون رو به آتش کشید
چند لحظه بعد دو تا از هلی کوپترهای عراقی با هم برخورد کردند و منفجر شدند...
خاطره ای از زندگی سردار شهید محسن وزوایی
منبع: سالنامه یاران ناب ۱۳۹۱