زندگی نامه سروان شهیدقاسم احمدی
خصوصیات اخلاقی شهید آن طوری که حکایت می کنند از همان دوران کودکی بسیار آرام و با شرم و حیا بود . شهید به علت دوری مسافت و مشکلات دیگر نتوانست به تحصیلات خود ادامه دهد . نزد دایی خود که معمار ساختمان بود مشغول کار شد . او از همان اوایل نوجوانی و جوانی دوست نداشت مخارج شخصی و فردی اش سربار خانواده گردد بنابراین اقدام به کار و تلاش نمود به قول شاعر کجایند مردان بی ادعا بدون هیچ کبر و غروری .
در همین دوران بود خاک مقدس جمهوری اسلامی ایران مورد تاخت و تاز دشمن وحشی از یادگاران و فرزندان خلف خونخواران روزگار قرار گرفت و شهید از آنجایی که به قول شاعر :
عشق شوری در نهاد ما نهاد جان ما در بوته سودا نهاد
و عشق به دین و وطن و دین در سویدای دلش موج می زد چند بار به طور پنهانی اقدام به رفتن جبه های حق علیه باطل نمود . ولی به علت سن و سال کم و نداشتن شرایط از طرف مسئولین اعزام ممانعت به عمل آمد و برگردانده می شد . به هر صورت روحیه شهادت طلبی از همان جوانی در ایشان نمایان بود .
شهید در سال 1374 به خدمت سربازی اعزام می شود تا وظیفه خود را نسبت به نظام اسلامی انجام دهد . در میان خاطراتش چنین بیان می کند در طی این دو سال خدمت سربازی هر وقت به مرخصی و استراحت می آمد دنبال کار و درآمدی هر چند مختصر می رفت تا بتواند کمک خرجی در آورده باشد و کمکی به خانواده نماید . به هر صورت خدمت وظیفه را در شهرستان سروستان از توابع استان فارس سپری کرد . بعد از اتمام خدمت به عضویت سبز پوشان نظام مقدس انقلاب اسلامی در آمد و راهی سپاه پاسداران گردید . دوره آموزشی را در سپاه استان همدان در رشته مربی آموزشی به مدت 2 سال سپری کرد . در همین دوران بود که باز زندگی شهید ورق خورد و فصل جدیدی در زندگی شهید آغاز شد . و در تاریخ 6/1/1376 تشکیل خانواده داد . که ماحصل این ازدواج 2 فرزند دختر و پسر می باشد شهید احمدی در سال 1377 به پادگان آموزشی ولیعصر شهر آباده در استان فارس خود را وقف خدمت به اسلام نمود . او در حیطه کاریش فردی با تعهد و وظیفه شناس بود و با جان و دل انجام وظیفه می کرد ارادت او به پیامبران و ائمه اطهار و شهدا کاملا پدیدار بود . خلاصه 5 سال از دوران خدمت کاری شهید در شهر آباده گذشت .
مشکلات خانوادگی او را وادار کرد تا تقاضای انتقال به استان کهگیلویه و بویراحمد را مطرح کند تا بتواند با خیال راحت و آسوده تری در خدمت مقدس نظام جمهوری اسلامی باشد نهایتا با انتقال او به استان ک ب شهرستان یاسوج موافقت گردید . و بعد از سر و سامان دادن خانواده و بعضی مشکلات دیگر در تیپ 48 فتح یاسوج مشغول کار شد و در فرصت مناسب هم گهگاهی به خانواده و پدر و مادرش سرکشی می کرد تا از حال آنها هم غافل نشده باشد و دین خود را هم نسبت به آنها ادا کرده باشد . مهربانی و اخلاق و رفتار او در میان خانواده و برخورد او با اقشار مختلف مردم زبانزد خاص و عام بود تا اینکه بعد از 2 سال خدمت در تیپ 48 فتح استان کهگیلویه و بویراحمد به شهرستان گچساران زادگاه خودش منتقل شد ، خدمت در زادگاه و کنار خانواده و همشهریان روحیه و عشق و علاقه شهید را به کارش و وطن و دین و انقلاب اسلامی دو چندان کرد و در پادگان شاهد گچساران مشغول خدمت شد و در خدمت بسیجیان همیشه مخلص خدا قرار گرفت او در طول سنوات خود در لباس سرباز امام زمان دارای تقدیر نامه و مقامهای قهرمانی زیادی به عنوان فردی نمونه و متعهد شناخته شد . او فردی ورزیده و با سواد در محیط کاری خود بود و او به خوش اخلاقی و نمونه بودن در میان کادر آموزشی زبانزد بود باز هم فصلی دیگر در زندگی شهید گشوده شد و گویا برگ زرین دیگری در حال ورق خوردن بود . در همین زمان ماجرای منافقین و گروه تروریستی پژاک با حمایت و هدایت اربابانشان استکبار جهانی پیش آمد و بالا خره به خاطر خبره بودن و ورزیدگی و آشنایی و تجربه خیلی خوب شهید به تمامی فنون جنگ و ابزار آلات جنگی از طرف فرماندهان رده بالا و مسئولین سپاه انتخاب شد و با رضایت کامل خود با گروهی از همکاران و همرزمانش راهی مرزهای غرب کشور اسلامی شد و براستی
زکار آخرت آن را خبر تواند بود که زنده بر پل مرگش گذر تواند بود
نقل است از همکاران و همرزمان شهید در طول مسیر ورد زبانش شهادت و شهید شدن بوده زیرا او مرغ باغ ملکوت بود و قفس این دنیا سزاوار چنین پرنده خوش الحانی نبود و از همان جا که آمده بود باز دلش در هوای همان دیار پرپر می زد
چنین قفس نه سزای چون من خوش الحانی است روم به روضه رضوان که مرغ آن چمنم
آثار شهادت در چهره او هویدا بوده پس از رسیدن به منطقه بلافاصله راهی مقر جنگی می شود و یک شب هم در کمین منافقین و تروریستها شب را به صبح می رساند و در حین برگشت از خط مقدم به محض مشاهده یک مین که از سوی دشمن که توان رویارویی نداشت و ناجوانمردانه کاشته شده بود برای خنثی کردن مین پا به پیش می گذارد . اما با منفجر شدن ناگهانی مین فزت و رب الکعبه می خواند و مرغ جانش از سنگلاخ خاک سر بر افلاک می کشد تا در جوار حضرت دوست آرام گیرد و به همراهی دوست و فرمانده خود شهید والا مقام قاسم قاسمی به درجه شهادت نائل می آیند و سرمستانه از قدح دوست سیراب می شوند براستی
کجایید ای شهیدان خدایی بلا جویان دشت کربلایی
و یکی از همرزمان شهید به شدت از ناحیه بینایی مصدوم می شود و به بیمارستان انتقال می یابد و پیکر پاک دو شهید را به زادگاهشان انتقال می دهند و پیکر پاک شهید قاسم احمدی روز سه شنبه تاریخ 4/5/1390 با حضور مردم مسلمان و فهیم گچساران بسیار با شکوه تشییع و در گلزار شهدای گچساران آرام می گیرد .
روحش شاد و راهش پر رهرو باد