راهی که باید ادامه داد....
يكشنبه, ۲۲ آبان ۱۳۹۰، ۰۶:۴۶ ب.ظ
![http://media.farsnews.com/Media/8906/Images/jpg/A0918/A0918254.jpg](http://media.farsnews.com/Media/8906/Images/jpg/A0918/A0918254.jpg)
قبل سال نو به پیشنهاد دوستم ستاره تصمیم گرفتم با دوستام یه سفر راهیان نور به مناطق جنگی خرمشهر بریم.این اولین بارم بود که به این سفر میرفتم،در بدو ورودمون به شلمچه،آسمان شروع به باریدن کرد.برام عجیب بود چون دوستام که قبل ما رفته بودند میگفتند اصلا اونجا بارون نمیباره.شلمچه یه روستای کوچکی بود که تراکم جمعیتش بسیار کم بود،روستایی که خاطراتی زیادی در خودش جا داده بود،تانک های زنگ زده ای که در مسیر راه بود و خانه خرابه هایی که از موقع جنگ ولشون کرده بودند و فقط جای تیر و توپ تانک رو آن دیده میشد، از داستان آدم هایی میگفت که برای وجب به وجب این خاک جنگیدن و جان خود را برای خاکشان و امامشان گذاشتند.بله آن روز فاطمه پاشو رو جای پوتین شهدای شلمچه گذاشته بود،شهدایی که مثل شهدای فاو،طلائیه،هویزه هنوز کلمه ی مفقودالاثر برای مادران داغدارشان گذاشته بود.مادرانی که نه ماه آنها را در دل نگه داشتند و روز و شب را برای دیدنش لحظه شماری میکردند،مادرانی که مثل شمع سوختند تا فرزندانشان بزرگ شوند.نمیدانید غروب خورشید صحرای شلمچه چقدر غم انگیز است،صحرایی که هنوز تکه های جگرگوشه های،مادران چشم به انتظاری را در دل دارد
خواهرم،برادرم درست است امروز خبری از جنگ و حملات و تجاوز عراق به کشورمان نیست و اینها همه بخاطر شهدایی هستند که شاید خیلیهامون در آن زمان بدنیا هم نیامده بودیم،ولی یادمان باشد امروز وظیفه ما چیزی دیگه ایست،وظیفه ای که شهدای ما در وصیت نامه های خود برای نسل های آینده نوشتند،و این جمله چه زیباست
خواهرم! دشمن از سیاهی چادر تو می ترسد تا سرخی خون من
خواهرم،برادرم درست است امروز خبری از جنگ و حملات و تجاوز عراق به کشورمان نیست و اینها همه بخاطر شهدایی هستند که شاید خیلیهامون در آن زمان بدنیا هم نیامده بودیم،ولی یادمان باشد امروز وظیفه ما چیزی دیگه ایست،وظیفه ای که شهدای ما در وصیت نامه های خود برای نسل های آینده نوشتند،و این جمله چه زیباست
خواهرم! دشمن از سیاهی چادر تو می ترسد تا سرخی خون من
۹۰/۰۸/۲۲