پیکر او را با سری شکسته و تراشیده در سنگلاخ های اطراف روستای هشمیز پیدا کردند. روایت دیگر حاکیست که اشرار برای وادار کردن ناهید به توهین نسبت به حضرت امام(ره) اورا زنده بگور کرده بودند.
بسم رب الشهدا و الصدیقین
شهید سید محمود اسدی
در تاریخ ۱۳جمادی الاول« سال1349هجری شمسی»
در شب شهادت بی بی دو عالم حضرت فاطمه سلام الله علیها در ایام فاطمیه
دهه اول دیده به جهان گشود...
و هم چنین در ۱۳جمادی الاول «سال 1365هجری شمسی»
و باز در در ایام فاطمیه دهه اول
در عملیات کربلای ۵ در منطقه شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل گردید...
همرزمان شهید پس از پیدا کردن پیکر بی جان سید محمود
مشاهده کردند که آن شهید از ناحیه پهلو مورد اصابت گلوله قرار گرفته...
و هم چنین صورت شهید کبود گردیده ....
در واقع آن شهید جلوه ای از مادرشان حضرت فاطمه سلام الله علیه ها
به خود گرفته بود...
عکسی از شهید باصورتی کبود...
که گواهی از چهره نیلی مادرش حضرت زهرا سلام الله دارد...
شهید محمدرضا شفیعی
بعد از 16 سال جنازه اش را آوردند.
خودم توی گلزار شهدای قم دفنش کردم. عملیات کربلای 4 با بدن مجروح اسیر شد. برده بودنش
بیمارستان بغداد. همونجا شهید شده بود، با لب تشنه.
بعد از این همه سال هنوز سالم بود. سر، صورت و محاسن از همه جا تازه تر.
یاد شبهای جبهه گردان تخریب افتادم.
بلند می شد لامپ سنگر رو شل می کرد همه جا که تاریک می شد شروع می کرد به خوندن :
«حسینم وا حسینا.»
می شد بانی روضه امام حسین علیه السلام .
آخر مجلس هم که همه اشکاشون رو با چفیه پاک می کردند محمدرضا اشکاشو می مالید به صورتش.
دلیل تازگی صورت و محاسنش بعد از 16 سال همین بود اثر اشک امام حسین علیه السلام .
راوی: حاج حسین کاجی از گردان تخریب لشکر 17 علی ابن ابی طالب علیه السلام
شهید اجاقی زندگی خود را سراسر در جهاد در راه خدا گذرانید و در عملیات های زیادی
شرکت کرد و شجاعانه برای حفظ نظام اسلامی و حفظ ارزشهای والای انسانی
جنگید و بارهانیز مجروح گردید و کم کم دنیای فانی برایش کوچک می نمود و آهنگ
رفتن می کرد . در تاریخ 16/4/1365 عملیات کربلای یک جبهه قلاویزان شاهد حماسه
های جهادگری پر تلاش بود که جانش را آماج تیر های دشمن شقی خدا و رسول الله
نموده بود تا با خون خود نهال اسلام را آبیاری کند و بالاخره پاداش فداکاریهایش را با
شهادت در راه خدا دریافت کرد و در هوای تفدیده مهران به جوار شهیدان اسلام پر
کشید . شهید حسین اجاقی در پائیز سال 1343در شهر کرمانشاه در خانواده ای
مذهبی متولد شد ،مسائل اعتقادی و دینی را ابتدا از مادر بزرگش که زن فاضله ای بود
آموخت و سپس با محیط مسجد مانوس گردید .
با شروع انقلاب اسلامی با وجود سن کم در تمامی تظاهراتهای ضد رژیم شرکت
می کرد ، به طوری که خانواده اش از این همه فعالیت او به تنگ آمده بودند و سعی
می کردند جانش را از خطر حفظ کنند .پس از پیروزی انقلاب این نوجوان پاک باخته خود
را وقف حفاظت و حراست از آن می نمود و به همراه دوستانش به نگهبانی از اماکن
حساس شهر می پرداخت ، با صدور فرمان امام خمینی (ره) مبنی بر تشکیل ارتش
بیست میلیونی به جمع بسیجیان سلحشور امام خمینی پیوست
فعالیتهای گسترده ای را در مسجد موسی بن جعفر (ع) آغاز کرد .
در سال 1360 به عضویت سپاه در آمد و به دلیل شجاعت فوق العاده و توانایی نظامی
به فرماندهی گردان انتخاب گردید .
شهید حسین اجاقی اخلاصی ویژه داشت و بسیار مهربان و به رزمندگان اسلام
محبتی وصف ناپذیر داشت و رزمندگان نیز بینهایت او را دوست می داشتند
به دلیل همین صمیمت به او لقب عمو حسین داده بودند .
عمو حسین اهل راز و نیاز و دعا و تضرع به درگاه حضرت احدیت بود و به بر گزاری دعا
اهمیت فراوان می داد به نحوی که جهت بر گزاری مراسم دعا حسینه ای در منزل
شخصی اش احداث کرده بود .
خانواده اش پس از مدتها دوریش تحملشان را از دست داده بودند و سعی کردند با
ترتیب دادن ازدواج و تهیه ی خانه و اتومبیل برای اومقداری توجه اش را به ماندن در شهر
و زندگی عادی معطوف نمایند ، اما حسین لحظه ای آرام و قرار نداشت و این ظواهر
نتوانستند لحظه ای او را از حضور در جبهه و ادای تکلیف الهی باز دارند .
اما در موقع خواستگاری به همسرش گفته بود من به شهادت می رسم یا جانباز
می شوم . آیا حاضری با این شرایط با من ازدواج کنی ؟ !
و همسرش که خود دارای کمالات بود با علم و آگاهی پذیرفته بود .
شهید اجاقی همواره به خانواده شهداء سرکشی و از آنان دلجویی می کرد .
شهدای بسیاری را غسل داد و در آخرین مورد ، خود نیز از خدا خواست که آخرین
شهیدی باشد که غسل می دهد یعنی خودش بعدی باشد که همینطور هم شد
خدا خواست شهادت را نصیب او نماید
شهید اجاقی زندگی خود را سراسر در جهاد در راه خدا گذرانید و در عملیات های زیادی
شرکت کرد و شجاعانه برای حفظ نظام اسلامی و حفظ ارزشهای والای انسانی جنگید
و بارهانیز مجروح گردید و کم کم دنیای فانی برایش کوچک می نمود و آهنگ رفتن می
کرد .
در تاریخ 16/4/1365 عملیات کربلای یک جبهه قلاویزان شاهد حماسه های جهادگری
پر تلاش بود که جانش را آماج تیر های دشمن شقی خدا و رسول الله نموده بود
تا با خون خود نهال اسلام را آبیاری کند و بالاخره پاداش فداکاریهایش را با شهادت
در راه خدا دریافت کرد و در هوای تفدیده مهران به جوار شهیدان اسلام پر کشید .
آری او خود در وصیت نامه اش این داستان شگفت انگیز را پیش گویی کرده بود :
آنقدر به جبهه می روم تا مرحمت خدا شامل حالم شود و شهید شوم ...
شادی روح شهدای غریب کرمانشاه به خصوص** سردار شهید حسین اجاقی ** صلوات
+++مگر نمیگویی...
“وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَةٌ کَلَمْحٍ بِالْبَصَر ” ؟
++++ اتنظار...ماندن تا آمدن نیست...
انتظار...رفتن تا رسیدن است...
اللهم عجل لولیک الفرج..."
«اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ»
بسم الله الرحمن الرحیم
ویژگیهای یاران خاص امام زمان (ع ) ، جوانانی پا به رکاب و آماده
ادامه مطلب را بخوانید…
انسان موجودى است سالک و پویا به سوى معبود حقیقى خویش و از هر راهى که برود و هر مسیرى را که در زندگى انتخاب کند، سرانجام به لقاى معبود خویش مىرسد:
« یا ایها الانسان انک کادح الى ربک کدحا فملاقیه (انشقاق/6 )؛ اى انسان! تو با تلاش و رنج به سوى پروردگارت مىروى و او را ملاقات خواهى کرد.»
با توجه به این آیه اگر انسان راه ایمان، خود سازى و تهذیب نفس را بپوید جمال و مهر خداوند را ملاقات مىکند، اما اگر راه کفر و آلودگى را در پیش گیرد، جلال و قهر او را می بیند. بنابراین اگر مقصد و غایت سلوکش لقاى محبت و مهر خدا باشد، باید راه تهذیب نفس و عبادت حقیقى را در پیش گیرد و از هواى نفس بگریزد و در طریقت انس با معبود گاهى به گوشهاى خلوت پناه ببرد و دور از همه عنوانها و تعلقات مادى، لختى بر حال زار خویش بگرید و با سوز دل و اشک چشم، کدورت و زنگار را از چهره جان خود بزداید و در زاد و توشه آخرت اندیشه کند.
ادیان الهى با توجه به همین نیاز روحى، با آن که انسان را به حضور در جامعه و شرکت در فعالیتهاى اجتماعى فرا مىخوانند، فرصت هایى را نیز براى خلوت نمودن او با خداوند فراهم نمودهاند، یکى از این فرصتها «اعتکاف» است.
اعتکاف در لغت به معنى اقامت کردن و ماندن در جایى و ملازم بودن با چیزى است، ولى در شرع اسلام، اقامت در مکانى مقدس به منظور تقرب جستن به خداوند متعال است.
اعتکاف فرصت بسیار مناسبى است تا انسانى که در پیچ و خمهاى زندگی مادى غرق شده، خود را بازیابد و به قصد بهره بردن از ارزشهاى معنوى از علایق مادى دست بکشد و خود را در اختیار پروردگار بگذارد و تقاضا کند که او را در راه راست ثابت نگهدارد تا بتواند به دریاى بیکران انس و مهر خداوند که یکسره مغفرت و رحمت است، متصل شود.
در اعتکاف مىتوان خانه دل را از اغیار تهى کرد و نور محبت خدا را در آن جلوه گر ساخت؛ مىتوان خود را وقف عبادت کرد و لذت میهمان شدن بر سر سفره احسان و لطف الهى چشید؛ مىتوان زمام دل و جان را به دست خدا سپرد و همه اعضا و جوارح را در حصار اراده حق به بند کشید؛ (1) مىتوان به خویشتن پرداخت و معایب و کاستىهاى خود را شناخت و در جست و جوى معالجه بود؛ مىتوان نامه عمل را مرور کرد و به فکر تدارک و جبران فرصتهاى از دست رفته بود؛ مىتوان به مرگ اندیشید و خود را براى حضور در پیشگاه خداى «ارحم الراحمین» آماده کرد.
آرى! "اعتکاف" فصلى است براى گریستن، براى ریزش باران رحمت، براى شستن آلودگىهاى گناه، براى تطهیر صحیفه اعمال، براى نورانى ساختن دل و صفا بخشیدن به روح.
اعتکاف مخصوص دین اسلام نیست بلکه در ادیان الهى دیگر نیز وجود داشته و در اسلام استمرار یافته است، اگر چه ممکن است در شرع مقدس اسلام پارهاى از خصوصیات و احکام و شرایط آن تغییر یافته باشد. درباره حدود و شرایط این عبادت در دیگر ادیان، اطلاعات قابل توجهى در اختیار ما نیست. مرحوم علامه مجلسى در «بحارالانوار» به نقل از طبرسى آورده است که: «حضرت سلیمان (ع) در مسجد بیت المقدس به مدت یک سال و دو سال، یک ماه و دو ماه و کمتر و بیشتر اعتکاف مىکرد و آب و غذا براى آن حضرت فراهم مىشد و او در همان جا به عبادت مىپرداخت.» (2)
برخى از آیات قرآن نیز دال بر این است که اعتکاف در ادیان الهى گذشته وجود داشته است. خداوند متعال مىفرماید:
«... و عهدنا الى ابراهیم و اسماعیل ان طهرا بیتى للطائفین والعاکفین والرکع السجود( بقره/ 125)؛ به حضرت ابراهیم و اسماعیل (ع) سفارش نمودیم تا خانهام را براى طواف کنندگان، معتکفان و نمازگزاران تطهیر کنند.»
از این آیه استفاده مىشود که در زمان حضرت ابراهیم و اسماعیل (ع) عبادتى به نام اعتکاف وجود داشته و پیروان دین حنیف گرداگرد کعبه معتکف مىشدهاند.
حضرت مریم (س) آن گاه که به افتخار ملاقات با فرشته الهى نایل آمد، از مردم فاصله گرفت و در خلوت به سر برد تا در مکانى خالى و فارغ از هر گونه دغدغه به راز و نیاز با خداى خود بپردازد و چیزى او را از یاد محبوب غافل نکند.
به همین جهت طرف شرق بیت المقدس را که شاید محلى آرام تر و یا از نظر تابش آفتاب پاک تر و مناسب تر بود برگزید. (3)
مرحوم علامه طباطبائى (ره) در المیزان مىنویسد: هدف حضرت مریم (س) از دورى نمودن از مردم، بریدن از آنان و روى آوردن به سنت اعتکاف بوده است. (4)
برخى از روایات اهل سنت هم نشان مىدهد که در دوران جاهلیت هم عملى عبادى به عنوان اعتکاف در میان مردم رایج بوده است. (5)
علامه حلى در کتاب «تذکرة الفقهاء» به مشروعیت اعتکاف در ادیان پیشین تصریح نموده است. (6)
از زمانى که پیامبراسلام (ص) اعتکاف را به مسلمانان آموزش داد، این سنت اسلامى در میان مسلمانان رواج پیدا کرد.
در حال حاضر مراسم اعتکاف در دهه پایانى ماه مبارک رمضان در بسیارى از کشورهاى اسلامى از جمله عربستان ( به ویژه شهر مکه) با شکوه خاصى برگزار مىشود. همه ساله خیل عظیم مسلمانان، که بخش قابل توجهى از آنان را جوانان تشکیل مىدهند، از سراسر جهان به سوى مسجدالحرام مىشتابند و در کنار خانه خدا معتکف مىشوند و حتى بسیارى از زائران خانه خدا به منظور دستیابى به فضیلت اعتکاف در دهه آخر ماه رمضان، این ایام پر برکت را براى انجام عمره مفرده برمىگزینند.
شبیه این مراسم در مسجدالنبى و در کنار مرقد مطهر پیامبر(ص) برگزار مىشود. مسجد کوفه در عراق نیز سالهاى متمادى، محل برپایى مراسم اعتکاف در دهه آخر ماه مبارک رمضان بوده است. انبوه شیعیان و پیروان مکتب اهل بیت (ع) در این مسجد مقدس معتکف مىشدهاند و بسیارى از عالمان بزرگ شیعه نیز همراه با مردم در این مراسم شرکت مىکردهاند.
اعتکاف در کشور ایران تاریخچهاى پرفراز و نشیب دارد در هر عصرى که عالمان برجسته دینى به اعتکاف اهتمام ورزیدهاند، مردم مسلمان نیز از آنان پیروى کرده و به اعتکاف بها دادهاند.
در عصر صفوى، در سایه تلاشهاى دو عالم بزرگ آن زمان، مرحوم شیخ بهایى (1030- 952 ه.ق) و شیخ لطف الله میسى عاملى اصفهانى (متوفاى 1032 یا 1034 ه.ق)، اعتکاف در شهرهاى ایران، به ویژه قزوین و اصفهان، رونق خاصى یافته است.
خوشبختانه اکنون در بسیارى از شهرهاى کشورمان مراسم اعتکاف در روزهاى 13، 14 و 15 ماه رجب (ایام البیض) برگزار مىشود. این سنت حسنه ابتدا در شهر مقدس قم، توسط عالم ربانى میرزا مهدى بروجردى صورت گرفت و رفته رفته در شهرهاى دیگر رواج یافت.
انقطاع از مادیات و امور دنیوى و ملازمت مسجد و دوام ذکر و عبادت خدا، به تنهایى و بدون اعتکاف نیز داراى ارزشى والا و اهمیتى فراوان است که در این زمینه آیات، روایات و احادیث زیادى را با چنین مضمونى مىتوان یافت، اما اهمیت اعتکاف به طور مشخص در قرآن و احادیث مورد تاکید قرار گرفته است.
در بنیاد اولین خانه توحید (کعبه) به دست دو پیامبر الهى، حضرت ابراهیم و اسماعیل علیهماالسلام سخن از عهد و پیمانى به میان مىآید که از جانب خداوند، جهت تطهیر«بیت الله» براى طواف کنندگان، معتکفین و نمازگزاران از آنان گرفته شده است.
مطالعه در تعالیم ادیان الهى نشان مىدهد که همواره شیوههایى از درون گرایى و دورى از جمع در ادیان آسمانى وجود داشته است.
از کلام وحى استفاده مىشود که در میان بنى اسرائیل نوعى روزه همراه با سکوت (صمت) رایج بوده است. (7) حضرت موسى(ع) با آن که مسئولیت سنگین رهبرى و هدایت امت را بر دوش داشت، براى مدت زمانى آنان را رها کرد و براى خلوت کردن با محبوب خویش به خلوتگاه کوه طور شتافت. او در پاسخ به پرسش پروردگار فرمود:
"... و عجلت الیک رب لترضى (طه/ 84 )؛ پروردگارا به سوى تو آمدم تا از من راضى شوى."
قرآن مجید در جایى دیگر از« رهبانیت» و گوشه گیرى پیروان حضرت عیسى(ع) سخن به میان آورده، و مىفرماید:
«... و رهبانیة ابتدعوها ما کتبناها علیهم الا ابتغاء رضوان الله فما رعوها حق رعایتها... (حدید/ 27)؛ و رهبانیتى را که خود ابداع نمودند از این رو برایشان مقرر نمودیم تا خشنودى خداوند را کسب کنند. پس حق آن را چنان که باید مراعات نکردند.»
مفسر بزرگ قرآن، علامه طباطبائى (ره) فرموده است: « لحن آیه شریفه نشان مىدهد که خداوند، ابتدائا رهبانیت را بر پیروان حضرت عیسى (ع) مقرر ننموده، ولى آن را مورد تایید قرار داده است.» (8) هر چند آنان به دلیل این که در رهبانیت زیاده روى نمودند و حد و مرز آن را مراعات نکردند، مورد نکوهش خداوند قرار گرفتند.
اسلام با پیش بینى عبادتى به نام «اعتکاف» که در واقع نوعى خلوت و درون گرایى است، براى ساختن انسانها و جلوگیرى از آفت خدا فراموشى و خود فراموشى، چاره اندیشى نموده است. اینها همه نشان مىدهد با آن که روح تعالیم ادیان، دعوت به جمع و اجتماع است، انسان به برنامه هایى که او را با درون خود پیوند دهد نیز محتاج است.
راز این امر روشن است؛ معمولا حضور پیوسته و دائمى در عرصه اجتماع و کار و تلاش عملى، رفته رفته روحیه عمل گرایى را در انسان تقویت مىکند.
پیدایش این روحیه چه بسا انسان را از درون تهى مىکند تا آن جا که به چیزى جز عمل بیشتر نیندیشد. شخص عمل گرا و عمل زده حتى گاه فرصت نمىیابد نتایج کارها و تلاشهاى خود را هم به درستى ارزیابى کند. لذا اعتکاف زمینه مناسبى است تا انسان به کاوش درباره انگیزهها و روحیات خویش بپردازد و براى رفع نقصان و تکامل آن بکوشد. بنابراین اعتکاف با ویژگى هایى که اسلام براى آن در نظر گرفته، پاسخى است به این نیاز روحى، و فرصتى است مغتنم براى رو آوردن به خود و خدا.
میزان توجه پیامبر(ص) به برپایى اعتکاف، بسیار در خور دقت و تامل است. خداوند متعال، پیامبر خویش را به داشتن خلق و خویى عظیم و بزرگ ستوده است.
«و انک لعلى خلق عظیم( قلم/ 4)؛ و در حقیقت تو به اخلاق نیکو وعظیم آراسته هستى.»
با این حال، آن حضرت با وجود مسئولیت بزرگ اجتماعى که بر دوش داشت، خود را از اعتکاف بى نیاز نمىدانست.
چنان که در حدیثى از امام صادق (ع) آمده است: "رسول خدا در دهه آخر ماه مبارک رمضان در مسجد معتکف مىشدند و براى آن حضرت خیمهاى که از مو بافته شده بود، در مسجد برپا مىشد. پیامبر(ص) براى اعتکاف آماده مىشدند و بستر خویش را جمع مىکردند." (9)
در حدیث دیگرى از امام صادق (ع) آمده است: « کانت بدر فى شهر رمضان و لم یعتکف رسول الله (ص) فلما ان کان من قابل اعتکف عشرین. عشرا لعامه و عشرا قضاء لما فاته (10)؛ جنگ بدر در ماه رمضان رخ داد، از این رو رسول خدا موفق به اعتکاف نشدند. آن حضرت در ماه رمضان سال آینده یک دهه را به عنوان همان سال اعتکاف نمودند و یک دهه را نیز به عنوان قضاى سال قبل.»
رسول خدا افزون بر اهتمام عملى نسبت به اعتکاف، با بیان فضایل و پاداش بزرگ آن، مؤمنان را به انجام این عمل تشویق مىنمودند. در حدیثى از آن حضرت آمده است: «اعتکاف عشر فى شهر رمضان تعدل حجتین و عمرتین (11)؛ یک دهه اعتکاف در ماه رمضان همچون دو حج و دو عمره است.»
گرچه این حدیث ناظر به اعتکاف به مدت ده روز و در ماه مبارک رمضان است، ولى اعتکاف در کمتر از این مدت (به شرط آن که از سه روز کم تر نباشد) در غیر ماه مبارک رمضان مخصوصا «ایام البیض» به اندازه خود فضیلت و ثواب دارد.
اعتکاف از نظر زمان محدود به وقت خاص نیست؛ تنها از آن رو که لازمه اعتکاف، روزه گرفتن است، باید در زمانى اعتکاف شود که شرعا بتوان روزه گرفت. پس هر گاه روزه گرفتن صحیح باشد، اعتکاف نیز صحیح است، ولى بهترین زمان براى اعتکاف دهه آخر ماه مبارک رمضان، و ایام البیض ماه رجب است. اعتکاف در دهه آخر ماه رمضان، با آماده سازى انسان براى درک لیلة القدر و بهره بردارى از فیض این شب گرانقدر، بىارتباط نیست. در کشور ما اکنون اعتکاف در سه روز از ماه رجب بیش از اعتکاف در دهه پایانى ماه رمضان رواج دارد؛ و این سه روز از چند نظر حائز اهمیت است:
اول آن که ماه رجب، ماه حرام است و از روایات استفاده مىشود که اعتکاف در ماههاى حرام، نسبت به دیگر ماهها از فضیلت بیشترى برخوردار است.
ثانیا: روزه در ماه رجب داراى فضیلتى خاص است، زیرا ماه رجب ماه بزرگى است که مردم حتى در جاهلیت نیز حرمت آن را پاس مىداشتند. اسلام نیز بر احترام و منزلت آن افزود. (12) ظاهرا چنین رفتار و باورى نسبت به ماه رجب از دیگر ادیان الهى در میان مردم به جاى مانده بود.
مالک بن انس ( پیشواى مذهب مالکى) گفته است: سوگند به خدا، چشمانم تاکنون کسى را که از نظر وارستگى، فضیلت و عبادت و پرهیزگارى برتر از امام صادق (ع) باشد، ندیده است. من به حضور ایشان مىآمدم و او مرا مورد توجه قرار مىداد و احترام مىنمود. روزى به ایشان عرض کردم: اى فرزند رسول خدا! پاداش کسى که یک روز از ماه رجب را با ایمان و اخلاص روزه بگیرد، چیست؟ امام صادق (ع) فرمود: پدرم از پدرش و او از جدش و ایشان از رسول خدا (ص) برایم روایت کرد که هر کس یک روز از ماه رجب را از سر ایمان و اخلاص روزه بگیرد، گناهانش آمرزیده مىشود. (13)
بر پایه حدیثى دیگر از پیامبر (ص) هر کس سه روز از ماه رجب را روزه بگیرد، خداوند میان او و آتش جهنم به اندازه هفتاد سال راه فاصله مىاندازد. پروردگار مهربان به کسى که سه روز از ماه رجب را روزه گرفته، خطاب مىکند که حق تو بر من واجب شد و دوستى و ولایتم برایت حتمى شد. اى فرشتگان! در حضور شما شهادت مىدهم که گناهان بندهام را آمرزیدهام. (14)
علاوه بر روایاتى که به طور عام نسبت به فضیلت روزه ماه رجب تاکید مىنماید، درباره روزه گرفتن در روزهاى 13، 14 و 15 و انجام عمل «ام داود» نیز تاکید شده است.
اعتکاف از نظر مکان محدودیت خاص دارد. نظریه معروف آن است که اعتکاف تنها در یکى از مساجد چهارگانه ( مسجدالحرام، مسجدالنبى، مسجد کوفه و مسجد بصره ) جایز است. امام رضا (ع) فرمودهاند: «اعتکاف لیلة فى مسجد الرسول و عند قبره یعدل حجة و عمرة (15)؛ یک شب اعتکاف در مسجد پیامبر و نزد قبر او معادل یک حج و یک عمره است.»
ولى گروهى از فقها اعتکاف در مسجد جامع هر شهر و منطقه را نیز روا دانستهاند. (16)
البته در مورد مسجد جامع نیز برخى برآنند که باید به قصد رجاء و به امید این که شاید مطلوب درگاه الهى باشد، اعتکاف نمود. (17) اعتکاف در سایر مساجد مانند مسجد محله و بازار تنها به نظر شمار اندکى از فقیهان شیعه جایز است. (18) مقصود از مسجد جامع در هر شهر و منطقه، مسجدى است که معمولا مردم بیشترى در آن جا گرد مىآیند (19)؛ به عبارت دیگر، مسجدى که اغلب اوقات بیشتر از سایر مساجد جمعیت داشته باشد. (20)
شیخ لطف الله میسى اصفهانى در کتاب «رساله اعتکافیه» به نقل احادیثى در باب اعتکاف پرداخته و ضمن بیان احادیث، شواهدى را در جواز اقامه اعتکاف در مسجد جامع، نصب قبه و نیز احیاى دهه آخر ماه رمضان ذکر مىکند.
روشن است که در محل اعتکاف اختلافى در میان فقهاى شیعه وجود دارد. این اختلاف ناشى از این روایت است که اعتکاف در مسجدى جایز است که امام عدل، جماعتى در آن برگزار کرده باشد. برخى از فقها صرفا همین چند مسجد ( کوفه، بصره، مدینه و مکه) را براى اعتکاف جایز شمردهاند و برخى دیگر مساجد دیگر را نیز براى اعتکاف مجاز شمردهاند.
از این دسته دوم، گروهى تنها مساجد جامع را معین کرده اند و برخى همه مساجد جماعات را. شیخ لطف الله بر این باور بوده که در تمامى مساجد جامع و حتى جماعت اعتکاف جایز است، ولى درباره روایتى که «امام عدل» را مطرح کرده چنین اظهار مىکند که مقصود از امام عدل، اعم از امام معصوم و غیر معصوم است. شیخ تاکید دارد که اصولا سؤال درباره مساجد بغداد بوده و روشن است که وجه عدل نمىتوانسته ارتباطى با امام معصوم براى اقامه نماز در آن مساجد داشته باشد.
وى با اشاره به آراء برخى از فقهاى متقدم در این که تنها در مساجد اربعه اعتکاف رواست، اسامى جمعى از علماى عصر خود را که اغلب علماى جبل عامل هستند، ذکر کرده و رأى آنان را چنین دانسته که در هر مسجد جامعى اعتکاف جایز است. از جمله آنان مرحوم شیخ بهایى است که در هنگام تالیف این رساله در قید حیات بوده است و نیز شیخ على بن عبدالعالى میسى، جد نویسنده، و نیز شهید ثانى و بسیارى دیگر. (21)
در این جا ممکن است این پرسش مطرح شود که با توجه به آثار سازنده اعتکاف آیا بهتر نیست اعتکاف در هر مسجدى را جایز بدانیم تا همگان به آسانى بتوانند از این عبادت بهرهمند شوند؟
در پاسخ باید گفت: عبادتهاى دینى کاملا توقیفى هستند؛ بدین معنا که شرایط و احکام آن را باید از متون اسلامى و دستورهاى شرعى اخذ کرد. هرگاه از ادله معتبر استفاده شود که محل اعتکاف، مسجد جامع است، نمىتوان از روى ذوق و سلیقه شخصى در شرط عبادت تصرف نمود و دامنه آن را توسعه داد.
اساسا برخى عبادتها از نظر مکان، داراى محدودیت خاصى هستند.
مثلا مراسم و اعمال حج باید در مکانهاى معینى انجام شود؛ از این رو انجام دادن اعمال حج در غیر از محلهاى مقرر بى معناست.
در مورد اعتکاف نیز هرگاه با ادله معتبر ثابت شود که جایگاه آن مسجد جامع است، مىفهمیم که شارع مقدس این عبادت را تنها در این ظرف مکانى معین از ما خواسته است. البته در تشریع این حکم حتما مصالحى مورد نظر بوده است که شاید عقل ما نتواند به طور یقین بدان دست یابد. شاید اسلام با منحصر نمودن اعتکاف در مسجد جامع بخواهد نوعى کنترل بر کمیت و کیفیت آن وجود داشته باشد و در کنار این عبادت، ارزشهاى دیگرى مانند وحدت و همراهى و همدلى نیز مطرح شود. (22)
انسان معتکفى که به آداب اعتکاف پایبند است در هر موردى از نماز خواندن، دعا کردن، اندیشیدن، شب زنده دارى و گریستن، به گنجینه هایى از رحمت خاص خدا دست مىیابد که گرانبهاترین سرمایه زندگانى و بهترین زاد و توشه آخرت او خواهد بود.
هم چنین گاهى خداوند به خاطر تأدیب انسانها یا به خاطر عقوبت آنان نسبت به ستمکارىها و معاصى روز افزون شان، اراده نزول عذاب مىکند و بلایى چون خشکسالى یا زلزله یا بیمارى عمومى و مانند آن را تقدیر مىنماید، ولى عمل صالح گروهى از آنان باعث دفع بلا می گردد و به گونهاى که خود نیز متوجه نیستند از تحقق عذاب و عقاب الهى جلوگیرى مىکنند: «... و ما کان الله معذبهم و هم یستغفرون(انفال/ 33)؛ و خداوند آنان را عذاب نمىکند تا زمانى که استغفار مىکنند.»
اعتکاف خالصانه جمع کثیرى از مردم جامعه ما، مىتواند چنین نقشى را در اجتماع اسلامى داشته باشد؛ یعنى زمانى که قدرناشناسى مردم نسبت به نعمتهاى الهى اوج مىگیرد و غفلت از خدا به شکلهاى گوناگون در بین مردم رواج مىیابد و پول پرستى و شهوترانى، بخش عظیمى از جامعه را از عبادت خدا دور و به حقوق دیگران بى توجه مىسازد، خطر نزول بلا نزدیک مىشود؛ اما گریهها و تضرعها و نمازها و روزههاى معتکفین، رحمت خدا را بر مىانگیزاند و به آبروى آنان، عاصیان نیز در امان مىمانند.
در فرهنگ اسلامى روى آوردن به اعتکاف، علاوه بر بهره بردارى از فیض معنوى آن، جهاد مقدس نیز هست؛ زیرا این مراسم عبادى - معنوى، نقش بسیار مهمى در رویارویى با نفوذ فرهنگ بیگانه ایفا مىکند.
جوانى که در مراسم اعتکاف، طعم شیرین ایمان و انس با خداوند را مىچشد، لذتهاى مادى و شهوانى در دیدگانش، حقیر و بىارزش مىشود و به آسانى در گرداب فساد و باورهاى ضد دینى گرفتار نمىشود.
از سوى دیگر، چنین مراسمى خود پیامى عملى و درسى عبرتآمیز براى مردم است. حضور جمعى از مؤمنان در مسجد براى عبادت، در حقیقت نوعى دعوت به خدا پرستى و دین مدارى است و آثار سازندهاى بر جامعه خواهد داشت، از همین رو، در رویارویى با تهاجم فرهنگى دشمن نباید نقش مؤثر سنت هایى که در باور عمومى مردم ریشههاى عمیق دارند، نادیده گرفته شود. بىتردید مساجد، حسینیهها، تکایا، هیئتهاى مذهبى، زیارت و اعتکاف، نقش مهمى در تربیت جامعه و گسترش فرهنگ دینى ایفا کرده و مىکنند. این مقولهها با آثار مثبت جانبى که دارند، اهرمهاى توانمندى در مقابله با فرهنگ بیگانهاند.
در دوران ما تهاجم دشمن ابعادى گسترده یافته، ولى این حرکت استعمارى، دست کم ریشهاى چند صد ساله دارد و همین پدیدههاى سنتى هم چون اعتکاف، مردم ما را در طول سالهاى متمادى در برابر نفوذ فرهنگ بیگانه مصونیت بخشیده است؛ (23) اما اهمیت آن و نقش به سزایى که در تصفیه و تزکیه انسان دارد براى بسیارى از مسلمانان ناشناخته مانده است.
از این رو جا دارد مبلغان اسلامى بیش از پیش بر نقش مهم آن تاکید ورزند تا این سنت دیرینه محمدى آن گونه که شایسته است، جایگاه خود را در جامعه اسلامى حفظ کند.
در عصر ما که زندگى ماشینى و پیچیدگىهاى آن، دیدهگان انسان را به خود خیره کرده، روابط اجتماعى گسترده شده و خلاصه دامنه سرگرمى انسان به جلوهها و مظاهر مادى توسعه یافته است، تاکید بر نقش سازنده اعتکاف، ضرورتى دو چندان مىیابد؛ زیرا اعتکاف انس با معشوق است که زمینه را براى گسستن فرد از سرگرمىهاى پوچ فراهم مىآورد؛ انسان را با خداوند پیوند مىدهد و از آفت خدا فراموشى و از خود بیگانگى نگه مىدارد.
2. علامه مجلسى، بحارالانوار، ج14، ص141.
3. تفسیر نمونه، ج13، ص33.
4. علامه طباطبائى، المیزان، ج14، ص34.
5. سید مرتضى، المسائل الناصریات، ص119.
6. علامه حلى، تذکرة الفقهاء، ج6، کتاب اعتکاف، ص239.
7. حرعاملى، وسائل الشیعه؛ ج7، ص116.
8. المیزان، ج19، ص173.
9. حرعاملى، وسائل الشیعه، ج7، ص397، روایت1.
10. همان، روایت 2.
11. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، کتاب الاعتکاف، ص 188.
12. شیخ صدوق، فضائل الاشهرالثلاثة، ص24، روایت12.
13. همان، ص38، روایت16.
14. همان، ص25، بخشى از روایت12.
15. بحارالانوار، ج 98، ص151.
16. سید محمد کاظم طباطبائى، العروة الوثقى، کتاب الاعتکاف، ص399.
17. امام خمینى (ره)، تحریرالوسیله، ج1، ص305.
18. شیخ محمد حسن نجفى، جواهرالکلام، ج17، ص170.
19. همان، ص171.
20. آیة الله گلپایگانى، مجمع المسائل، ج1، ص154.
21. فصلنامه فرهنگ اصفهان، شماره 1، پائیز 1374، ص38. رحیم نوبهار، اعتکاف؛ سنت محمدى، صص78 و 88 .
22. بحارالانوار، ج33، ص542 .
23. اعتکاف، سنتى محمدى، صص50 و 51 .