شنبه بیستم اسفند 1390
|
شنبه بیستم اسفند 1390
|
آیا ما منتظریم؟ |
انتظار، سرفصل امید به آیندهای روشن
و مایه عشق و شور و امید و تلاش برای آمادهسازی خود و جامعه برای آمدن و ظهور امام
منتظر است. انتظار، هرگز یک روحیه بازدارنده، فلجکننده و یأسآور نیست، بلکه موجب
دورکردن عنصر بدبینی به آینده، از نهاد انسان در جامعه بشری است. انتظار، معیار
ارزش انسانها است. آرزوها و آمال انسانها معیار خوبی برای سنجش میزان رشد و تعالی
آنها است. آرزوهای متعالی، حکایت از کمال روح و رشد شخصیت انسانها میکند؛ برعکس
آرزوهای حقیر و بیارزش، نشان از بیاهمیتی و رشدنیافتگی افراد دارد. آرزوها، انسان
را به حرکت وا میدارد.
انتظار، اعتراض دائمی برضد بیعدالتیها است؛ نجات از سکون و رکود است، در صحنهبودن است. انتظار، نقش مهمی در سازندگی، پویایی و اصلاح فرد و جامعه در زمان غیبت دارد. اگر انسان منتظر، به وظایفی که برای او شمرده شده است عمل کند، به الگوی مطلوب انسان دیندار دست مییابد. انتظار مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف اقتدای به او، بیعت با او و سرسپاری به فرمان او است؛ سنگربانی عقیده، مرزبانی اندیشه و مبارزه در راه پاسداری از حریم دین و ولایت است. انتظار فرج، کار است، حرکت است، تلاشی هدفمند است و با بیهدفی، سکون و تنآسایی سازگاری ندارد. مگر میشود در انتظار سرسبزی روزگاران بود و در فصل برگریزان، از پا نشست؟ منتظر، تلاشگری نستوه است که برابر هر انحرافی میایستد و با الهام از شیوه و آیین امام و مقتدای مورد انتظار خویش، در راه اصلاح خود و جامعهاش به جهاد و مقاومت میپردازد. از آن زمان که فرشتگان الهی به امر خدا، برابر حضرت آدم علیه السلام سر به سجده فرود آوردند، بحث از انتظار موعودی از سلاله آخرین پیامبر الهی به میان آمد. دیگر این، وظیفه تمام فرستادگان آسمانی شد که منتظر باشند و دیگران را هم به انتظار دعوت کنند. آن زمان که لوط، برابر فاسدان قوم خود قرار گرفت و گفت: «کاش برای مقابله با شما قدرتی داشتم یا به تکیهگاهی استوار پناه میجستم»(1) اندیشه انتظار قائم، در روح و جانش جاری بود. امام صادق علیه السلام فرمود: حضرت لوط علیه السلام این سخن را نگفت، مگر برای تمنای دسترسی به قدرت قائم ما. و آن تکیهگاه استوار، چیزی نبود، جز استواری و توانایی یاران او ... (2). انتظار، در زمان غیبت و عدم حضور ظاهری امام در جامعه، به نوعی، اعلام پذیرش ولایت و امامت آخرین وصی پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم است و همین انتظار موجب میشود ارتباط شیعیان با امامشان ـ اگرچه به صورت ارتباط قلبی و معنوی ـ حفظ شود.
اما بهراستی منتظر واقعی کیست؟... منتظر واقعی، کسی است که به امامش معرفت داشته باشد؛ یعنی اعتقاد به ولایت و معرفت به شخصیت او. اعتقاد به ولایت، تعهد و پیمانی است که جز با اطاعت کامل نمیشود. کسی منتظر واقعی است که علاوه بر خودسازی به دیگرسازی نیز بپردازد، تا از این طریق، زمینههای ظهور آن حضرت را فراهم سازد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم پیش از اینکه ستاره پرفروغ امامت امامان علیهم السلام طلوع کند، برترین جهاد امتش را انتظار فرج دانسته است؛ زیرا انتظار فرج، انتظار جهاد و انقلابی عظیم بر ضد تمام ظلمها و جنایتها و اجرای عدالت به تمام معنا در سراسر جهان است. حضرت علی علیه السلام در حدیثی فرموده است: کسی که در انتظار اقامه نماز به سر برد، در طی زمان انتظارش، در حال نماز به شمار میرود.(3) پس کسی که در انتظار اقامه دین حق و برپایی دستورهای الهی در سراسر جهان است، چه پایگاه و منزلتی دارد؟ در زندگی ظاهری دنیا، هر امام، در عصر خود به حمایت و یاری پیروان و شیعیان خود نیاز دارد. امام، اگر علی علیه السلام هم باشد، اگر حمایتگری نیابد و شاهد خیانت دوستان باشد، مجبور به خانه نشینی است، تا چه رسد به امامی که در غیبت بهسر میبرد و انقلاب بسیار عظیمی در پیش دارد که فقط با حمایت پیروان و شیعیانش تحقق خواهد پذیرفت.
اگر منتظر بازگشت یوسف زهراییم، آیا آماده استقبالیم؟... عاشق و دلباخته گل نرگس، منتظر نشانه و علامت نیست؛ بلکه منتظر خود حضرت است و میداند این آمادگی، جز با اطاعت از فرامین آن امام بزرگوار، بهدست نمیآید. حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف فرمود: پس هر یک از شما باید به آنچه به وسیله آن به دوستی ما نزدیک میشود عمل کند و آنچه از جانب او، ما را به خشم و ناراحتی نزدیک نماید دوری کند؛ زیرا فرج ما آنی و ناگهانی فرا میرسد. این حدیث، وظیفه ما را به خوبی مشخص میکند و ما را متوجه این امر میکند که در هر حال باید آماده ظهور حضرت باشیم. امام صادق علیه السلام فرموده است: برای ظهور و قیام حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف خود را مهیا سازید؛ گرچه این آمادگی در حد فراهم کردن یک تیر باشد.(4) حضرت، برای برپایی عدالت، قیام مسلحانه میکند. در حقیقت، این حدیث میخواهد بگوید کسی که طالب ظهور آن حضرت است، باید در جهت زمینهسازی نهایت جهاد و کوشش را بنماید.
امام هادی علیه السلام فرمود: قائم آل محمد، مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است که واجب است در زمان غیبتش منتظر او باشند و زمان ظهورش، مطیع باشند. بنابراین امام معصوم در این حدیث، انتظار امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را واجب دانسته است. با توجه به جایگاه بلندی که انتظار در مکتب شیعه دارد و تأکیدها و سفارشهای فراوان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و امامان معصوم علیهم السلام بر موضوع انتظار فرج، شیعیان باید به این موضوع اهتمام بیشتر و توجهی درخور داشته باشند. باید مراقب بود اعتیاد به غیبت امام، گریبانگیر ما نشود. هماکنون هزار و اندی سال از غیبت آن امام معصوم میگذرد و هنوز اذن ظهور از ناحیه ذات اقدس اله صادر نشده است.
چرا تأخیر؟... یقیناً تأخیر از ما است؛ زیرا طبق فرمایش مولایمان، این ما هستیم که یکدل نشدهایم و در راه او بهطور شایسته، قدم بر نداشتهایم: اگر شیعیان ما که خداوند آنان را در بندگیاش یاری کند، در عهد و وفای به ولایت ما یکدل و یکصدا بودند، میمنت دیدار و ظهور ما اینقدر به تأخیر نمیافتاد.(5) عدم وفای به عهد پیروانش، موجب محرومیت جهان بشریت از این فیض بزرگ خدایی شد. آیا جز این است که زندان غیبت، دستان یداللهی او را بسته است و از تزلزل و تحیر بشریت در غم و اندوه به سر میبرد و با دلی غمگین، همگان را به دعا برای تعجیل در فرج خویش فرا میخواند. همیشه دردهایمان را برای حضرت سوغات نبریم؛ بلکه به وظایفمان مقابل حضرت که یکی از آنها دعای بسیار برای تعجیل در ظهور او است اهمیت دهیم. به راستی آیا برای ما عذری در کوتاهی از این دعای مهم باقی میماند؟ چرا که بهترین و مؤثرترین عملی که بتوان با آن پدر مهربان ارتباط برقرار کرد و بسیار در تعجیل ظهورش مؤثر میباشد، دعا است. مولای ما! شب سیاه غیبت تو بس طولانی شده است. بسیاری در این سیاهی شب به سوی دنیا میگریزند؛ اما سپیده دم که آنها دورش میپندارند، به زودی آشکار خواهد شد. همیشه دردهایمان را برای حضرت سوغات نبریم.
پی نوشتها: (1) سوره هود، آیه 80. (2) بحار الانوار، ج12، ص 158. (3) بحارالانوار، ج7، ص255. (4) همان، ج52، ص366. (5) همان، ج53، ص177.
|
سامانه پیامک وب سایت بیت الشهداء افتتاح شد.
شما کاربران و عزیزان با وارد کردن فقط عدد ۱ به سامانه ۲۰۰۰۴۷۱
ویک پیام ازلاله های سرخ (شهدا) دریافت کنید.
بسم رب الشهداء
نام : سیدمحمدرضا نام خانوادگی : طیبی
تاریخ تولد : 1345 تاریخ شهادت : 10/12/65
عملیات : کربلای 5 محل شهادت : شلمچه
قسمتی از وصیتنامه :
پروردگارا ! آنچنانکه در واقعه بدر سربازان اسلام را با امواج ملائکه یاری
نمودی همچنان فرشتگان ظفرمند خویش را با سربازان ، همراه ساز تا قدس
را از چنگ رژیم آمریکائی آزاد سازیم . خداوندا درهای رحمت و رستگاری
رحمتت بر ما بگشای .
باز صبح دیگری را از جهاد مقدسمان آغاز می نمائیم و امیدواریم که نور
هدایت را بر قلبهایمان ثابت قدم بداری .
خداوندا هیچم و هیچ و هر چه هست از تو و بسوی توست .
«« روحش شاد »»
به آستانه روز دوازدهم اسفند رسیده ایم. روزی که شاید بسیاری از ما درباره آن در این ایام اندیشیده ایم، حرف زده ایم، فکر کرده ایم و به رای دادن، رای ندادن و نحوه انتخاب خود و نامزدهای احتمالی فکر کرده ایم. هر کدام از ما درباره این که آیا در انتخابات شرکت می کنیم و یا نه و هم چنین ملاک های ما برای رای دادن فکر کرده ایم .
اما به نظر می رسد انتخابات در مقطع فعلی از دو جهت برای کشور ما مهم است:
اولین دلیل که شاید بدیهی ترین دلیل مشارکت مردم در نظام های مردمسالار است، حق انتخاب مردم می باشد. در واقع اصل نظام های دموکراتیک بر حق رای مردم و مشارکت سیاسی آنها استوار شده است. لذا در نظام مردم سالاری دینی که بر پایه دو اصل جمهوریت و اسلامیت استوار شده ، مجلس به عنوان مردمی ترین نهاد حکومت، تجلی اراده ملت در قانون گذاری و نظارت بر عملکرد دولت است. مشارکت سیاسی ما در واقع پشتوانه این امر است که افرادی به مجلس راه می یابند که از پشتبانی عموم مردم برخوردارند.
آن چیزی که هماره به عنوان سلاح پیش گیرنده در مقابل تهاجم و خصومت دشمن بوده است، نه بمب هسته ای که حمایتهای مردمی بوده است
اما نکته مهم و اساسی در این زمینه، دلیل دومی است که در این روزها به عنوان یکی از دلایل مهم ضرورت مشارکت همگانی در انتخابات مطرح شده است. این دلیل ارتباط نظری با اصل پارلمانتاریسم ندارد و بیشتر از اینکه به سیاست داخلی که حوزه اصلی انتخابات است به حوزه سیاست خارجی و امنیت ملی ارتباط دارد. که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
برترین کلمه،«الله» است.
حاضرترین کلمه ،«خدا»ست.
وسیع ترین کلمه،«بهشت»است.
پاک ترین کلمه،«فطرت»است.
آرام ترین کلمه،«سکوت» است.
گرسنه ترین کلمه،«حرص» است.
مهربان ترین کلمه،«مادر»است.
خونین ترین کلمه،«جنگ»است.
بی نیازترین کلمه،«قناعت»است.
باحیا؛ترین کلمه،«فاطمه»است.
راستگوترین کلمه،«آینه»است.
تنگ ترین کلمه،«قبر»است.
پژمرده ترین کلمه،«یتیم»است.
بی حال ترین کلمه،«تنبل»است.
عبرت انگیزترین کلمه،«قبرستان» است.
سلام به همه دوستانی که از این وبلاگ دیدن میکنن میدونم این شعر تکراریه و حتما تو جاهای دیگه هم خوندید یه شعر زیبا از قیصر امین پور که خیلی دوستش دارم و دوست دارم اولین آپم تو این وبلاگ باشه .
پیش از اینها فکر میکردم خدا
خانه ای دارد کنار ابر ها
مثل قصر پادشاه قصه ها
خشتی از الماس خشتی از طلا
پایه های برجش از عاج و بلور
بر سر تختی نشسته با غرور
ماه برق کوچکی از از تاج او
هر ستاره پولکی از تاج او
اطلس پیراهن او آسمان
نقش روی دامن او کهکشان
رعد و برق شب طنین خنده اش
سیل و طوفان نعره ی توفنده اش
دکمه ی پیراهن او آفتاب
برق تیر و خنجر او ماهتاب
هیچ کس از جای او آگاه نیست
هیچ کس را در حضورش راه نیست
پیش از اینها خاطرم دلگیر بود
از خدا در ذهنم این تصویربود
آن خدا بی رحم بود و خشمگین
خانه اش در آسمان دور از زمین
بود ،اما میان ما نبود
مهربان و ساده و زیبا نبود
در دل او دوستی جایی نداشت
مهربانی هیچ معنایی نداشت
... هر چه میپرسیدم از خود از خدا
از زمین از اسمان از ابر ها
زود می گفتند این کار خداست
پرس و جو از کار او کاری خطاست
هر چه می پرسی جوابش آتش است
آب اگر خوردی جوابش آتش است
تا ببندی چشم کورت می کند
تا شدی نزدیک دورت میکند
کج گشودی دست ،سنگت می کند
کج نهادی پا ی لنگت می کند
تا خطا کردی عذابت می دهد
در میان آتش آبت می کند
با همین قصه دلم مشغول بود
خوابهایم خواب دیو و غول بود
خواب می دیدم که غرق آتشم
در دهان شعله های سرکشم
در دهان اژدهایی خشمگین
بر سرم باران گرز آتشین
محو می شد نعره هایم بی صدا
در طنین خنده ی خشم خدا ...
نیت من در نماز ودر دعا
ترس بود و وحشت از خشم خدا
هر چه می کردم همه از ترس بود
مثل از بر کردن یک درس بود ..
مثل تمرین حساب و هندسه
مثل تنبیه مدیر مدرسه
تلخ مثل خنده ای بی حوصله
سخت مثل حل صد ها مسئله
مثل تکلیف ریاضی سخت بود
مثل صرف فعل ماضی سخت بود
تا که یک شب دست در دست پدر
راه افتادیم به قصد یک سفر
در میان راه در یک روستا
خانه ای دیدیم خوب و آشنا
زود پرسیدم پدر اینجا کجاست
گفت اینجا خانه ی خوب خداست
گفت اینجا می شود یک لحظه ماند
گوشه ای ختوت نمازی ساده خواند
با وضویی دست ورویی تازه کرد
گفتمش پس آن خدای خشمگین
خانه اش اینجاست ؟اینجا در زمین؟
گفت :آری خانه ی او بی ریاست
فرشهایش از گلیم و بوریاست
مهربان و ساده و بی کینه است
مثل نوری در دل آیینه است
عادت او نیست خشم و دشمنی
نام او نور و نشانش روشنی
خشم نامی از نشانی های اوست
حالتی از مهربانی های اوست
قهر او از آشتی شیرینتر است
مثل قهر مهربان مادر است
دوستی را دوست معنی می دهد
قهر هم با دوست معنی می دهد
هیچ کس با دشمن خود قهر نیست
قهری او هم نشان دوستی ست
تازه فهمیدم خدایم این خداست
این خدای مهربان و آشناست
دوستی از من به من نزدیکتر
از رگ گردن به من نزدیکتر
آن خدای پیش از این را باد برد
نام او راهم دلم از یاد برد
آن خدا مثل خیال و خواب بود
چون حبابی نقش روی آب بود
می توانم بعد از این با این خدا
دوست باشم دوست ،پاک و بی ریا
می توان با این خدا پرواز کرد
سفره ی دل را برایش باز کرد
می توان در بارهی گل حرف زد
صاف و ساده مثل بلبل حرف زد
چکه چکه مثل باران راز گفت
با دو قطره صد هزاران راز گفت
می توان با او صمیمی حرف زد
مثل یاران قدیمی حرف زد
می توان تصنیفی از پرواز خواند
با الفبای سکوت آواز خواند
می توان مثل علف ها حرف زد
با زبانی بی الفبا حرف زد
می توان در باره ی هر چیز گفت
می توان شعری خیال انگیز گفت
مثل این شعر روان و آشنا:
پیش از اینها فکر می کردم خدا ...