معبر سایبری بیت الشهدا

🌼 دعای سلامتی امام عصر(عج) 🌼 بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا ‏وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً برحمتک یا ارحم الراحمین
ابزار وبلاگساخت و دریافت کد متن متحرک برای وبلاگ و سایت

 

  

 یادی از شهید عزت الملوک کاووسی   

شهید 22 بهمن 57 

 

     

 

 شهید کاووسی متولد  1337در مشهد و دانشجوی پزشکی دانشگاه تهران روز 22 بهمن 57 در حین کمک رسانی به مجروحین به شهادت رسید و به دستور امام پیکرش در بیمارستان امام خمینی فعلی به خاک سپرده شد.   

 

 

اگه لیلا نمیجنگید بگو این خونه چی میشد بگو این خاک اجدادی ..........  

 

اگر گذرتون به بیمارستان امام افتاد در مقابل ساختمان تصویربرداری مزار این شهید رو زیارت کنید 

  

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۰ ، ۱۳:۱۹

 

 ننه علی برای من حمدی بخوان ............  

  

 

 

ننه علی که مهمان پسر شهیدت شدی برای من مرده حمدی بخوان 

 

ننه علی امشب برای من نماز وحشت بخوان 

 

امشب در جمع کروبیان و ملکوتیان شهید برای من دعای تلقین بخوان 

 

ننه علی شاید به حرمت مهر مادریت، به حرمت مقام شهید علی، آرام بگیرم و بخشیده شوم 

 

جز به شماها مگر امید و پناهی هم داریم ...!

 

ننه علی در باغ بهشتی ملکوت برای من حمدی بخوان 

 

 

بالأخره مادر به پسر شهیدش پیوست... به علی شهیدش، به شهید شکنجه، به شهید انقلاب،.....

 

راز مهر مادری ننه علی، یقیناً در دنیا نظیر ندارد ......  

  

 

 

 از زبان ننه علی: لای لای علیم، باشیوا دولانیم بالام 

 

چه حکمتی بود، چه دنیایی بود که مادر را وادار به 20 سال زندگی بر مزار پسرش کرد؟! کلبه ای سرد در زمستان و گرم در تابستان ....چه دنیایی بود؟ چه رازی داشت؟ فقط ننه علی میدانست و علی و خدای ننه علی و امام زمان عج 

  

 

کلبه ننه علی در قطعه 24 گلزار شهدا که ننه علی از سال 58 تا 76 در آن زندگی کرد 

 

زندگی ننه علی حافظ قرآن و روایات بر مزار شهید قربانعلی رخشانی

 

ننه علی با وجود آلزایمر و واکنش نشان ندادن به هیچ پدیده ای در اطرافش، تنها به عکس و نام پسرش علی واکنش نشان می داد. عکس را می بویید و می بوسید و گریه می کرد اما در باقی زمانها سکوت محض بود و آرام.........

  

 

 

 

 

 یاحسین 

  

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۰ ، ۱۳:۱۷

 

 پدر شهید علی غلامپور مقدم به علی شهیدش پیوست   

   

پدر شهید علی غلامپور مقدم روز  5 شنبه 4 اسفند به آرامستان پسرش مهاجرت کرد.   

 

 

 

شهید علی غلامپور مقدم متولد سال 1337 در تهران و از نیروهای ویژه سپاه بود که رده های مسئولیتی بالایی در سپاه داشت و بسیاری از سرداران سپاه و شهدای شاخص را ایشان گزینش کرده بود. خانواده اش این قضایا را بعدها فهمیدند آنها تصور می کردند که علی آبدارچی سپاه است خودش اینطور گفته بود. به همین دلیل بود که امام حضور چنین نیروهایی را در جبهه حرام اعلام کرده و گفته بود باید در سپاه خدمت کنند.  

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۰ ، ۱۳:۱۵

 

سهم صهیونیسم در مدیریت جریان بهاییت  شما الان تحت نظر خدا و تحت نظر امام زمان (سلام الله علیه)
 هستید، ملائکه ، شما را مراقبت می کنند، نامه اعمال شما را به امام زمان (علیه السلام)
عرضه می دارند. [امام خمینی (ره)]

 
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۰ ، ۱۲:۴۱

تقدیم به کاربران شهدایی وب سایت بیت الشهداء

کدپیشوازشهداء 

کد پیشواز آهنگ یاد امام و شهدا : 551221 

کد پیشواز شهدای گمنام : 4413895 

آهنگ های پیشواز مقام معظم رهبری،آهنگ پیشواز آیت الله خامنه ای

کدهای پیشوازسخنان امام خامنه ای
۴۴۱۲۰۵۰ مقام معظم رهبری توصیه به جوانان
۴۴۱۸۲۸ مقام معظم رهبری کجایند عمارها
۴۴۱۲۴۲۸ مقام معظم رهبری وظیفه امروز ما

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۰ ، ۱۱:۲۰
ننه علی به فرزند شهیدش پیوست:

مادر شهید "قربانعلی رخشانی مهماندوست"
 
معروف به (ننه علی)درگذشت.
 
شهید رخشانی در قطعه ۲۴ بهشت زهرا (س)
 
نزدیک مزار شهید فهمیده دفن شده است
 
و مادر این شهید از سال ۵۹ در یک اتاقک حلبی در کنار مزار
 
فرزندش زندگی می‌کرد که حدود 3 سال پیش
 
در پی نامه مقام معظم رهبری به خانه دخترش رفت
 
 و در آنجا ساکن شد. (روحش شاد)
منبع:آسمانی ها
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۰ ، ۱۸:۴۷


جنگ نرم از دیدگاه مقام معظم رهبری

 مقام معظم رهبری از همان سال های پس از جنگ

هشدار های متعددی در مورد تجهیز جبهه دشمن

برای ضربه زدن در عرصه فرهنگی داشتند

که معمولا با سردی و بی محلی برخی نخبگان

و فعالان عرصه فرهنگی مواجه می شد.

 

وقتی انسان، تجهیز، صف آرایی، دهانهای با حقد

و غضب گشوده شده و دندانهای با غیظ  فشرده شده

علیه انقلاب، امام خمینی و آرمانهای نظام اسلامی را

می بیند وجود این جنگ نرم را باور می کند هرچند

ممکن است عده‌ای اینها را نبینند.»

(بیانات در دیدار اهل هنر، 14 شهریور 1388)   

 

 تعریف جنگ نرم:

جنگ نرم؛شامل هرگونه عملیات جامع روانی و تبلیغات

رسانه ایست که جامعه یا گروه هدف را نشانه می گیرد

و بدون انجام درگیری نظامی و گشودن آتش،

رقیب را به انفعال،عقب نشینی یا شکست وا می دارد !

ویژگی مهم و برجسته جنگ نرم،

استفاده از تکنولوژی های ارتباطی و ابزار فکری

و فرهنگی است و این انتخاب به دلیل ناکارآمدی جنگ

سخت در نبردهای فرسایشی در اقصی نقاط جهان است !

 

 تعاریف دیگر از جنگ نرم:

 

۱-جنگ تغییر باورها،استحاله عقاید و جابجایی دیدگاهها

با نگاههای رسانه های استکباریست !!


۲-جنگ مغزهاست، نه مرزها ! جنگ دیدگاههاست،

نه قرارگاهها !


۳-جنگ تقدس زدایی از ارزشها و شبهه افکنی

در اذهان است !


۴-جنگ تغییر گروههای مرجع و شکل دهی تضادهای

جدید اجتماعی است !


۵-جنگ تخریب اعتمادهای موجود به ارکان و مسئولان

حاکمیت در ابعاد مشروعیت و کارآمدی !


۶-جنگ تغییر و جابجایی مفاهیم زشت و زیبا در فرهنگ

جامعه و آسان سازی ترویج انحرافات !


۷-جنگ هنجارشکنانه،ترویج نافرمانیهای مدنی

و تکمیل حلقه مقاومت جامعه در برابر حاکمیت !


۸-جنگ تغییر ذائقه ها و شکاف بخشی کاذب فرهنگی

بین نسلها !


۹-جنگ توسعه مکاتب کاذب اجتماعی،عرفانی،

اقتصادی و غیره !


۱۰-جنگ ساماندهی جدید نیروهای اجتماعی در

قالب N.G.O.و بهره برداری سیاسی از آنها !

شبکه های تلویزیونی و رادیویی ماهواره ای مانند

VOA , BBC PERSIAN  و SITE ها  و WEBLOGها

و EMAIL ها،GMAIL هاوCDها، CHATها،BLUETOOTH ها،

SMS ها،MMS ها، DVD ها،TELE TEXT ها،

 

بازیهای کامپیوتری و رایانه ای و سایر ابزار ارتباطی

و تبلیغاتی و مهمتر از آنها، محتوایی که از این ابزارها منتقل

می شود و به تصرف خاکریزها منجر می گردد،در جنگ نرم

میدانداری کرده و جایگزین سخت افزارهای نظامی شده اند

که نتایج عجیب و محیرالعقولی نیز دارند!جنگ نرم جنگ تغییر

و جابجایی مفاهیم زشت و زیبا در فرهنگ جامعه

و آسان سازی ترویج انحرافات !) ، مــواردی که زمینه تغییر

باورهــارا به دنبـــــال داردو مواردی که دشمن هدف گرفته:

۱- جمهوری اسلامی=
تناقض از درون،ناسازگاری

جمهوریت با اسلامیت و متفاوت با مدلهای جهانی


۲- استقلال= مقابله با جهانی شدن و انسداد کهنه

مرزهای جغرافیایی


۳- خودکفایی= تکرار مبتدیانه ساختار صنعتی جهان

و تلف کردن استعدادهای ملی


۴- ارزش گرایی= تعصب ورزی کورکورانه و ایدئولوژی گرایی

دگماتیسمی ( جزم گرایی )


۵- مصرف مواد مخدر و قرصهای توهم زا= فضا رفتن


۶-نوجوانی و جوانی= صفا کردن


۷- فساد اخلاقی= صفا سیتی


۸- بی غیرتی= روشنفکر و ریلکس بودن


۹- بی حجابی و جلف پوشی= تریپ زدن


۱۰- بی بند و باری= آزادی و مدنیت


۱۱- شرک ورزی= قرائت های چندگانه از دین


۱۲- خداگریزی= خردورزی و شعورگرایی


۱۳- انحراف عقیدتی= روشنفکری


۱۴- شیطان پرستی= عرفان گرایی


۱۵- هرج و مرج طلبی= پلورالیسم یا کثرت گرایی


۱۶- لیبرال منشی= آزاد اندیشی


۱۷- تساهل و تسامح= اعتدال و آزاد منشی


۱۸- رقص= حرکات موزون یا ایروبیک


۱۹- قمار= درآمد اینترنتی


۲۰- مفت خوری و بخت آزمایی= پیش بینی نتایج فوتبال


۲۱- جاسوسی= اطلاع رسانی


۲۲- سرقت و دزدی= دو در یا دو دره کردن


۲۳- حجاب= زندانی شدن زن!


۲۴- عفت= محرومیت از لذت


۲۵- ازدواج= به تله افتادن


۲۶- خانواده= گرفتاری


۲۷- فرزند= دردسر


۲۸- فلسطین،لبنان و عراق= کشورهای عربی ضد فارس


۲۹- بی ادبی رفتاری= متفاوت بودن


۳۰- اسراف= مدگرایی و تنوع طلبی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۰ ، ۲۰:۱۸

شهید علیرضا شهبازی

تاریخ شهادت 27 آذر 1380

محل شهادت :فکه

می خواست اگر پسر دار شد اسمش را علیرضا بگذارد. علیرضا غلام امام رضا(ع) .دوست داشت پسرش نوکر اهل بیت باشد. همان جا از امام رضا (ع) خواست امام جواد (ع) را سرلوحه پسرش قرار دهد. حالا از آن روزها 8سال می گذرد و امام رضا (ع) تمام حاجت هایش را برآورده کرده است از علیرضایش که تا بود نوکر اهل بیت بود و تا شهادت پسرش که مانند امام جواد(ع) در 25 سالگی به شهادت رسید.
مادرش می گوید: رضا همیشه تولد و شهادت حضرت را به مشهد می رفت گویی مشهدالرضا(ع) نقطه اتصال علیرضا با خدا بود
از همان سال‌های نوجوانی با شهدا مأنوس بود. حرف می‌زد و اشک می‌ریخت...چهل شب در مکانی که الان مزار اوست زیارت عاشورا می‌خواند. او خودش می‌دانست کجا دفن می‌شود؛ حتی عکسی هست که درآن رضا با دست این محل را نشان می‌دهد، دوستانش می‌گویند: رضا می‌گفته اینجا محل دفن من است.
مادر می گوید: هر وقت می خواستم نماز بخوانم می گفت مادر تو را به خدا برای شهادتم دعا کن. می گفتم آخر تو یکدانه پسرمی من بعد از شهادتت چه کنم؟» پاسخش کوتاه بود: «مثل بقیه مادران شهدا، آرام باش. می گفت: وقتی من به شهادت رسیدم شما اصلا گریه، داد و فریاد نکن.» من هم به وصیت علیرضا عمل کردم چون شهادت آرزویش بود و حالا به آرزویش رسیده.

از شهادت پسرش و حال و هوای خود می گوید:خواب علیرضا را دیدم که داخل خانه دراز کشیده بود و تعداد زیادی هم کبوتر از هواکش منزلمان به داخل آمده بودند. در خواب به رضا گفتم بگذار کبوترها را بیرون کنم که رضا گفت: نه مادر اینها کبوترهای امام رضا(ع) هستند، نباید بیرونشان کنیم. فردای آن روز رفتم امامزاده اما دلم طاقت نیاورد و سریع برگشتم خانه . ساعت 5 بعدازظهر که شد زنگ تلفن قلبم را از جا کند صدایی از پشت گوشی خبر شهادت رضا را داد...

روی سنگ قبرش یک بیت شعر نوشته شده است،آن شعر را بعد از شهادت در جیبش پیدا کردند:

« توی این عالم هستی که همه رو به فناست

به خدا یه دل دارم اونم مال امام رضاست »   منبع:امتداد،تبیان                      

پی نوشت1: تنها آنان که خدایشان زنده است شهید می شوند.....آنان که خدایشان مرده است، می میرند......

کربلا نوشت:کربلا یعنی امانت داری برای یار ...جان امانتی است که باید به جانان رساند، اگر خود ندهی می ستانند . فاصله ی شهادت تا هلاکت ، همین خیانت در امانت است

منبع: http://shahidman.persianblog.ir/

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۰ ، ۲۰:۱۶

 

 

 

 

( خاطراتی از همسر شهید عبد الحسین برونسی)

یک روز صبح زینب از خواب بیدار شد و گفت :

من آقای خامنه ای را در خواب دیدم .

از اطرافیان سوال کردم گفتند :

آقای خامنه ای مشهد هستند .

رفتیم مسجد گوهرشاد پای سخنرانی ایشان ...

روزهای بعد هر وقتی که می خواستیم برویم

بیرون زینب مانع می شد و می گفت :

تا وقتی اقا مشهد هستند جائی نروید ،

این دفعه آقا حتما خانه ما می آیند .

مآقا را خواب دیدم ، حتما به خانه ما می آیند

 مرتب انتظار آقا را می کشید هنوز هیچ خبری هم نبود .

تا اینکه اقا سر زده وارد خانه ما شدند .

بچه ها وقتی چشمشان به آقا افتاد خیلی

خوشحال شدند .آقا یکساعت با بچه ها صحبت کردند

                

و از همه انهادلجوئی نمودند .

خواب زینب را برای آقا تعریف کردم و گفتم :

شما هر وقت به مشهد می آئید تا وقتی دوباره

به تهران بر می گردید این بچه ها چشم انتظارند .

آقا به زینب گفتند : بیا نزدیک من بنشین ،

و بعد عکس گرفتند و قرآن ِ زینب را امضاء کردند

و این جوری خواب زینب تعبیر شد . ( کتاب گلبوی ص 159 ) 

 

وصیت نامه شهید برونسی

 


من با چشم باز این راه را پیموندم و ثابت قدم مانده ام امیدوارم این قدمهای که در راه خدا

برداشته ام خداوند آنها را قبول درگاه خودش قرار بدهد و ما را از آتش جهنم نجات دهد.

فرزندانم خوب به قران گوش کنید و این کتب آسمانی را سر مشق زندگی تان قرار دهید

باید به قران استمداد کنید و باید از قران مدد بگیرید و متوسل به امام زمان (عج)باشید

همیشه آیات قران را زمزمه کنید تا شیطان به شما رسوخ پنهانی نکند

ای مردم نادان ای مvدمی که شهادت برای شما جا نیفتاده است در اجتماع پیشرو..

بایددرباره شهیدان کلمه  اموات از زبانها و از اندیشه ها ساقط شود و حیات آنان با شکوه تجلی

نماید (بل احیاء عند ربهم یرزقون)

فرماندهی برای من لطف نیست گفتند این یک تکلیف شرعی است باید قبول بکنید

و من بر اساس (اطیعو الله و اطیعو الرسول و اولی الامر عنکم ) قبول کردم مسلما

در این راه امر به معروف و نهی از منکر از مردم نادان زیان خواهید دید تحمل کنید

و بر عزم راسختان پایدار باشید

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۰ ، ۲۰:۰۶
ن به بابام یه قول مردونه دادم! +عکس من به بابام یه قول مردونه دادم! سلام آقاجون! من چارسالمه. من شما رو خیلی دوست دارم. خیلی خوشحالم که امشب اومدی خونمون. فقط نمی دونم چرا بابا مصطفام هنوز نیومده. مامانم میگه بابات رفته یه مسافرت و شاید به این زودی ها نیاد. اما نمی دونم چرا وقتی این حرفو به من می زنه روشو از من برمی گردونه و شونه هاش تکون می خوره و بعد که من می رم تا از جلو صورتشو ببینم، چشماش خیلی قرمز شده و صورتش هم خیسه!  جام نیوز-این روزا مامانم خیلی صورتشو می شوره.نمی دونم چرا نگاش یا به منه یا به قاب های رو تاقچه و یا به در خونمون که بابا زنگ بزنه. امشب که شما اومدی خونمون من می خوام یه رازو به شما بگم. من و بابام چند روز قبل یه قول مردونه به هم دادیم. اون شبی که بابام می خواست بره مسافرت یواشکی در گوشم گفت من و تو مثل دو تا مرد باید با هم صحبت کنیم و قول هایی به هم بدیم و هیچ کسی هم از اون با خبر نشه. من هم به اون قول مردونه دادم و حتی به مامانم هم نگفتم. بابا مصطفام با دو تا دستاش شونه هامو چسبید و صورتشو آورد دم گوشمو گفت: پسرم تو دیگه بزرگ شدی و مرد این خونه ای. باید به من قول بدی مثل یه مرد به مامانت کمک کنی. مامانتو اذیت نکنی. به حرفاش گوش بدی. بهش کمک کنی و نذاری یه وقتی از دست تو ناراحت بشه. منم گفتم بابا یه شرط داره و اون اینه که وقتی از مسافرت برگشتی اون ماشین پلیس چراغ دارو برام بخری.  تو این چند روزی که بابا مصطفام نیست دلم خیلی براش تنگ شده مخصوصا برا اون خنده هاش. اما عیبی نداره... من هم هر وقت دلم براش تنگ می شه مثل بابام میام لب تاقچه و به عکس شما نگاه می کنم.   آخه بابا مصطفام هر وقت خیلی خسته بود و ناراحت، می اومد کنار تاقچه و با شما صحبت می کرد. نزدیک شما که میومد لبهاش تکون می خورد. بعضی وقت ها هم که خیلی خسته بود شونه هاشم تکون می خورد. فکر کنم مامانم هم این روزها خیلی خسته است که مثل بابام شونه هاش تکون می خوره و چشماش قرمز می شه! بابام با شما آهسته صحبت می کرد. من که چیزی از حرف های شما دو نفر سر در نمی آرم اما اینو می دونم بابا مصطفام هر وقت با شما صحبت می کرد تا خیلی روزای بعد خوشحال بود. اگه ده شب هم کار می کرد عین خیالش نبود. فکرشو کن اگه بابام مسافرت نبود و امشب خونه بود و شما رو می دید دیگه چی می شد. از خوشحالی بال درمیاورد و دیگه هر چی من بهش می گفتم ، می گفت چشب پسرم ،چشب عزیزم. هر چی می خواستم برام می خرید. من یه ماشین پلیس می خام که دشمنا رو تعقیب کنم. اما بابام میگه بزار بزرگتر بشی اونوقت برات می خرم. اما... وقتی بابام بیاد و بفهمه شما خونمون اومدید و اون نبوده ،خیلی ناراحت می شه . شاید هم اونقدر ناراحت بشه که تا چند روز دیگه به حرفام گوش نده... اما نه! بابا مصطفام خیلی مهربونه... وقتی بیاد و بوی عطر شما رو ببینه که توی خونه و محلمون پیچیده، مطمئنم به همه حرفام گوش می ده. بابام میگه شما بوی بهشت میدی. بابام همیشه از بهشت میگه...یه وقت نکنه این دفعه که مسافرت رفته، رفته باشه بهشت...!نویسنده:بسیجی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۰ ، ۲۰:۰۴