معبر سایبری بیت الشهدا

🌼 دعای سلامتی امام عصر(عج) 🌼 بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا ‏وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً برحمتک یا ارحم الراحمین
ابزار وبلاگساخت و دریافت کد متن متحرک برای وبلاگ و سایت

۳۷ مطلب با موضوع «شهدای روحانی وطلبه» ثبت شده است

آقای بهشتی در نظر داشت خواهر کوچکترش که مجرد بود با یک روحانی واجد شرایط در قم وصلت کند ولی ایشان تمایلی به این کار نداشت. لذا دراصفهان ماند وبعدها که یکی از بستگان به خواستگاری او آمد پذیرفت با اینکه آقای بهشتی در این مورد نظر دیگری داشتند ولی چون خواهرشان راموافق این خواستگاری میدیدند نظراوراپذیرفتند.

کتاب سیره شهید دکتر بهشتی، ص46

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۰۰ ، ۱۹:۳۴

 

به گزارش معبر سایبری بیت الشهدا: حجت الاسلام ابراهیم سابقی نژاد امام جماعت مسجد امام محمد تقی زاهدان واقع در بلوار بعثت و مسئول کانون فرهنگی و هنری این مسجد بودند که در روزهای اخیر امور نماز، تلقین و تدفین اموات کرونایی را به صورت جهادی انجام می داد که در شب شهادت امام محمد باقر(علیه السلام) به شهادت رسید.


نثارارواح پاک امام وشهدا صلوات

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۰۰ ، ۰۱:۳۴

دانیال سالاری طلبه جهادگر بسیجی و عضو گروه جهادی فانوس جنوب که از ابتدای نوروز در اردوی جهادی در روستای محروم راسک از توابع منطقه رِمِشک  مشغول خدمت جهادی بود؛ روزهفتم فروردین۱۴۰۰ بر اثر واژگونی تراکتورآسمانی ویک جهادگر هم مصدوم جزئی شد.                

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۰۰ ، ۲۳:۰۱

آقای بهشتی در نظر داشت خواهر کوچکترش که مجرد بود با یک روحانی واجد شرایط در قم وصلت کند ولی ایشان تمایلی به این کار نداشت. لذا دراصفهان ماند وبعدها که یکی از بستگان به خواستگاری او آمد پذیرفت با اینکه آقای بهشتی در این مورد نظر دیگری داشتند ولی چون خواهرشان راموافق این خواستگاری میدیدند نظراوراپذیرفتند.

کتاب سیره شهید دکتر بهشتی، ص46

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۹ ، ۱۸:۱۱


روحانی ایرانی مدافع حرم سید علی زنجانی شب گذشته(1398/12/9) در حملات هوایی به مواضع نیروهای مقاومت در استان ادلب سوریه به شهادت رسید.

 


۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۸ ، ۱۵:۰۱

یک کارت برای امام رضا، مشهد. یک کارت برای امام زمان، مسجد جمکران. یک کارت برای حضرت معصومه، قم. این یکی را خودش برده بود انداخته بود توی ضریح. « چرا دعوت شما را رد کنیم؟ چرا به عروسی شما نیاییم؟ کی بهتر از شما؟ ببین همه آمدیم. شما عزیز ما هستی. » حضرت زهرا آمده بود به خوابش، درست قبل از عروسی!

یادگاران، جلد هشت کتاب شهید ردانی پور، ص 84

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۸ ، ۰۶:۱۹

موضوه خاطره :شکر خدا

علامه سید عارف، حقوق اندکی دریافت می کرد و همیشه زیاد مهمان داشت. یک روز در جلسه درس نشسته بودیم، یک نفر آمد و گفت که خیلی تنگدست است. ایشان دست در جیب کرد و 50 روپیه- که آن موقع پول زیادی بود- به او داد. ما که ندیدیم ولی آن شخص که 50 روپیه را دید، خیلی خوشحال شد و شروع کرد به تعریف و تمجید از ایشان. ایشان خیلی عصبانی شد و گفت: «50 روپیه به تو دادم، اینقدر تمجید می کنی؟! خداوند متعال اینقدر به انسان ها کرامت و لطف کرده؛ شکر نمی کنی؟! خودت را به خاطر 50 روپیه ذلیل و خوار نکن.» خیلی کم پیش می آمد عصبانی شود ولی آن روز عصبانی شد.


شاهد یاران، ش50، ص52؛ به نقل از حجت الاسلام محمداصغر رجائی از شاگردان و یاران شهید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۸ ، ۰۰:۱۰


موضوع خاطره: بزرگی و سادگی
مادرم(همسر شهید) نقل می کرد: پس از ازدواج متوجه شدم او جز یک قبا و دشداشه زیرین آن، لباس دیگری ندارد و لذا پرسیدم: پس لباس های دیگرتان کجاست؟ در این حال مادر ایشان خندید و خطاب به سید گفت: «به تو نگفتم همسرت از کمی لباس هایت تعجب خواهد کرد؟!» او در نهایت زهد زندگی می کرد و می گفت: «باید طرز زندگی و معیشت مرجع مانند یکی از طلاب حوزه باشد.» پس از مرجع شدن و تقلید بسیاری از مردم از او، هیچ چیز نخرید و چیزی اضافه نکرد و وضع داخل خانه اش به همان شکل سابق باقی ماند.

شاهد یاران، ش18، ص39؛ به نقل از حجت الاسلام سید جعفر صدر، فرزند شهید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۸ ، ۰۰:۳۰

موضع خاطره: بزرگواری و شکوه

یک بار یکی از سخنرانان کابلی به علامه بی ادبی کرد. من که از ارادتمندان علامه بودم، به او پرخاش کرده و او را مؤاخذه کردم. فردای آن روز، علامه بلخی که از ماجرا با خبر شده بود به در خانه ما آمد و گفت: «پسرم بیا با هم جایی برویم.» بعد از طیّ مسیری به خانه ای رسیدیم. در زدیم. همان شخص در را باز کرد و بهت زده شد! رفتیم داخل و نشستیم. آن شخص دست و پایش را گم کرده بود. علامه بلخی گفت: «چند وقت بود شما را ندیده بودیم.» سپس اضافه کرد:‌ «آقای مبیّن شاگرد شماست و من امروز او را به خانه شما آوردم که خدای ناکرده با او قهر نکنید و از او دلگیر نشوید.

منبع:

ستاره شب دیجور، انتشارات سوره مهر، ص87 و 88؛ به نقل از حجت الاسلام سید عبدالعظیم مبّین

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۸ ، ۲۱:۵۰

موضوع خاطره: امر به منکر!
یک بار ایشان از خیابان عبور می کردند و در قهوه خانه ای، از گرام یا رادیو ترانه پخش می شد. مردم می روند و به قهوه خانه چی می گویند که آیت الله دارند می آیند. قهوه خانه چی دستگاه را خاموش می کند. مرحوم ابوی می روند و با صدای بلند می گویند: «روشن کنید. چرا خاموش کردید؟!» قهوه خانه چی می گوید: «آقا! ترانه بود؛ خوب نبود.» مرحوم ابوی می فرمایند: «ترسم از این است که روز قیامت خدا از من بپرسد: سعیدی، تو چه کردی که مردم از تو حساب می برند، ولی از من نمی برند؟» بدیهی است که چنین تذکری چه تأثیری دارد. به این ترتیب به افراد می-فهماند که چطور از مخلوق شرم می کنی و از خالق شرم نمی کنی؟
شهید آیت الله سید مرتضی سعیدی

شاهد یاران، ش 32، ص 58، به نقل از فرزند شهید،

حجت الاسلام سید محسن سعیدی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۸ ، ۰۰:۰۶