جهزیه
هنگامى که حسن آقا مىخواست ازدواج کند، به منزل پدر خانمش رفته بود آنها در حال تهیه لوازم و جهیزیه مورد نیاز براى دخترشان بودند و طبق رسومات میز و صندلى و مبل هم تهیه دیده بودند، حسن، متوجه مبل و صندلى و... شده و گفته بود: این گونه لوازم را براى من تهیه نکنید و نفرستید اگر به منزل من ارسال شود حتماً آنها را بر خواهم گرداند و یا بعه خانوادهاى که مستحق باشند خواهم داد. خانواده خانمش گفته بودند: ما آرزو داریم، به نسبت بقیه از لوازم و اثاث برخوردار باشد. حسن گفته بود: اینها را خودتان قبول کنید وگر نه همان طور که گفتم عمل مىکنم.
شهید حسن آقاسیزادهشعرباف
منبع: اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران و 23000شهید استانهای خراسان
نوجوانی شهیدعلی رضا کریمی
بعد از ماجرای بنی صدر، یک روز با بچه ها، سر قضیه نافرمانی بنی صدر از امام، خیلی بحث کردیم، دیدم علی رضا یک گوشه ای ایستاده و با حالت خاصی به ما نگاه می کنه، مثل این که داشت با نگاهش مطلبی را به ما می گفت. رفتم پیشش و گفتم : چیزی شده؟ گفت:(( می شه بگید سر چی دارید بحث می کنید؟! خدا به ما ولایت فقیه داده، ما رهبر داریم، راهمون معلومه، هر چی آقا فرمود همونه، ما باید اطاعت کنیم. این بازی های سیاسی بد نیست، اما خیلی دور و بر این مسائل چرخیدن، ما را از اصل موضوع – که ولایت فقیه باشه – دور نکنه .)) و ادامه داد :(( حواستون کجاست؟! یادتون رفته که امام فرمود: پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد؟!))
منبع: مسافر کربلا، صفحه: 34
جهان آرا می گفت «آقای رئیس جمهور الان 450 تانک عراقی شهر رو محاصره کردند. دستور بده هواپیماها بمبارانشان کنند».
بنی صدر از پشت عینکش نگاهی تمسخرآمیز به محمد کرد و با صدای تودماغیش گفت «مگه هواپیما نقل و نباته که بفرستم؟».
یادگاران، جلد 20 کتاب شهید محمد جهان آرا، ص 45
نام پدر: عیسی
تاریخ تولد: 1348/06/20
میزان تحصیلات: سوم متوسطه
تاریخ شهادت: 1364/11/24
محل شهادت: فاو