طلبه شهید
چهارشنبه, ۸ آذر ۱۳۹۱، ۱۰:۳۵ ق.ظ
شهادت
عباسگونه
حجتالاسلام زارعی که مسؤول کمیته جمعآوری آثار بود به من گفت چرا اصرار داری که دست بریده پیدا باشد، گفتم نمیدانم به دلم افتاده است، این در حالی بود که هیچ ارتباطی هم با خانواده شهید نداشتم و اصلا ماجرای شهادت این شهید عزیز را نمیدانستم . طرح کامل شد، به همراه حجتالاسلام زارعی به خانه شهید رفتیم؛ نشسته بودیم که مادر شهید تعریف کرد محمدم در هنگام شهادت، دستش مانند حضرت عباس(ع) از بدن جدا شد؛ تا این جمله را گفت یک دفعه دیدم حجتالاسلام زارعی منقلب شد؛ من که متوجه امر نبودم، از وی پرسیدم یک باره چه شد؟ چرا بهم ریختی؟ کمی گذشت تا حجتالاسلام زارعی آرام شد، گفت مگر حواست نیست، عکس شهید را مگر یادت رفته که گفتم چرا اصرار داری دست بریده در آب فرات باشد! من تازه فهمیدم چه اتفاقی افتاده است؛ واقعا برایم قابل لمس بود که شهدا لحظه لحظه ما را هدایت میکنند.
من همیشه عکس یک شهید را کنار مانیتور کامپیوتر میگذاشتم و به طراح میگفتم این عکس را از اینجا تکان نده، تا کار طراحی به سرانجام برسد.
خاطره دیگری که در اینباره دارم درباره تدوین کتاب مطالبات شهدا است. این کار را در حالی آغاز کردم که هیچ تجربه نویسندگی نداشتم، این اثر را با کمک حجتالاسلام زارعی به سرانجام رساندیم. این اثر بسیار مورد استقبال حضرت آیتالله جوادی آملی قرار گرفت و این مفسر بزرگ قرآن کریم در ایامی که سردرد مزمن و شدیدی هم داشتند، بر این کتاب دوازده صفحه مقدمه نوشتند. پس از آن هرکسی هم پیش ایشان میرفت سفارش میکردند این کتاب را مطالعه کنند و از آن الگو بگیرند.
جرقه برگزاری همایش شهدای روحانی
تازه به لشکر 27 آمده بودم که دیدم روی دیوار پوستری زدهاند با نام هیأت رزمندگان گردان کمیل و مالک. این پوستر شامل چند عکس شهید بود، عکس دو شهید روحانی را بدون اسم زده بودند؛ پرسیدم اینها چه کسانی هستند که اسم ندارند، گفتند نمیدانیم تنها میدانیم که شهید شدهاند.
این امر سبب شد که برای شناسایی شهدای روحانی به دفتر تبلیغات اسلامی، بنیاد شهید، مرکز مدیریت حوزههای علمیه، تیپ مستقل 83 امام صادق(ع) و هر جا که میشناختیم نامه نوشتیم، با خانواده شهدا تماس گرفتیم و بیش از چهارصد شهید روحانی را شناسایی کردیم؛ جمعآوری اسامی شهدا از سال 81 آغاز شد و تا سال 84 بسیاری از شهدای روحانی را شناسایی کردیم.
همه این رخدادها اتفاقی نبود، خود شهدا ما را هدایت میکردند؛ چراکه نه شمارهای داشتیم و نه آدرسی. وقتی یادواره شهدای روحانی را برگزار کردیم، سالن وزارت کشور در حالی شاهد حضور شش هزار نفر بود که تنها 2800 نفر گنجایش داشت و این باورکردنی نبود.
یک روز به دوستان گفتم کاری که ما انجام میدهیم بیشباهت به پیدا کردن اجساد شهدا نیست؛ شهید را نمیشناسیم و داستان شهادت وی را نمیدانیم، اما خودش عنایت میکند و ناگهان اتفاقی میافتد که به سراغشان میرویم.
حجتالاسلام زارعی که مسؤول کمیته جمعآوری آثار بود به من گفت چرا اصرار داری که دست بریده پیدا باشد، گفتم نمیدانم به دلم افتاده است، این در حالی بود که هیچ ارتباطی هم با خانواده شهید نداشتم و اصلا ماجرای شهادت این شهید عزیز را نمیدانستم . طرح کامل شد، به همراه حجتالاسلام زارعی به خانه شهید رفتیم؛ نشسته بودیم که مادر شهید تعریف کرد محمدم در هنگام شهادت، دستش مانند حضرت عباس(ع) از بدن جدا شد؛ تا این جمله را گفت یک دفعه دیدم حجتالاسلام زارعی منقلب شد؛ من که متوجه امر نبودم، از وی پرسیدم یک باره چه شد؟ چرا بهم ریختی؟ کمی گذشت تا حجتالاسلام زارعی آرام شد، گفت مگر حواست نیست، عکس شهید را مگر یادت رفته که گفتم چرا اصرار داری دست بریده در آب فرات باشد! من تازه فهمیدم چه اتفاقی افتاده است؛ واقعا برایم قابل لمس بود که شهدا لحظه لحظه ما را هدایت میکنند.
من همیشه عکس یک شهید را کنار مانیتور کامپیوتر میگذاشتم و به طراح میگفتم این عکس را از اینجا تکان نده، تا کار طراحی به سرانجام برسد.
خاطره دیگری که در اینباره دارم درباره تدوین کتاب مطالبات شهدا است. این کار را در حالی آغاز کردم که هیچ تجربه نویسندگی نداشتم، این اثر را با کمک حجتالاسلام زارعی به سرانجام رساندیم. این اثر بسیار مورد استقبال حضرت آیتالله جوادی آملی قرار گرفت و این مفسر بزرگ قرآن کریم در ایامی که سردرد مزمن و شدیدی هم داشتند، بر این کتاب دوازده صفحه مقدمه نوشتند. پس از آن هرکسی هم پیش ایشان میرفت سفارش میکردند این کتاب را مطالعه کنند و از آن الگو بگیرند.
جرقه برگزاری همایش شهدای روحانی
تازه به لشکر 27 آمده بودم که دیدم روی دیوار پوستری زدهاند با نام هیأت رزمندگان گردان کمیل و مالک. این پوستر شامل چند عکس شهید بود، عکس دو شهید روحانی را بدون اسم زده بودند؛ پرسیدم اینها چه کسانی هستند که اسم ندارند، گفتند نمیدانیم تنها میدانیم که شهید شدهاند.
این امر سبب شد که برای شناسایی شهدای روحانی به دفتر تبلیغات اسلامی، بنیاد شهید، مرکز مدیریت حوزههای علمیه، تیپ مستقل 83 امام صادق(ع) و هر جا که میشناختیم نامه نوشتیم، با خانواده شهدا تماس گرفتیم و بیش از چهارصد شهید روحانی را شناسایی کردیم؛ جمعآوری اسامی شهدا از سال 81 آغاز شد و تا سال 84 بسیاری از شهدای روحانی را شناسایی کردیم.
همه این رخدادها اتفاقی نبود، خود شهدا ما را هدایت میکردند؛ چراکه نه شمارهای داشتیم و نه آدرسی. وقتی یادواره شهدای روحانی را برگزار کردیم، سالن وزارت کشور در حالی شاهد حضور شش هزار نفر بود که تنها 2800 نفر گنجایش داشت و این باورکردنی نبود.
یک روز به دوستان گفتم کاری که ما انجام میدهیم بیشباهت به پیدا کردن اجساد شهدا نیست؛ شهید را نمیشناسیم و داستان شهادت وی را نمیدانیم، اما خودش عنایت میکند و ناگهان اتفاقی میافتد که به سراغشان میرویم.