طلبه شهیدی که طراح پوستر لحظه شهادتش را راهنمایی کرد
برای دیدار با خانواده شهدای روحانی، طرحی را از صحنه شهادت هر شهید ترسیم و به مادر یا پدر شهید تقدیم میکردیم، یکی از این طرحها ناخواسته ما را شگفتزده کرد.
توسط:گمنام
برای دیدار با خانواده شهدای روحانی، طرحی را از صحنه شهادت هر شهید ترسیم و به مادر یا پدر شهید تقدیم میکردیم، یکی از این طرحها ناخواسته ما را شگفتزده کرد.
توسط:گمنام
وصیتنامه سردار شهید «کاظم نجفی رستگار»:
دوست دارم با بدنی پارهپاره به دیدار سیدالشهدا(ع) بروم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
انا لله و انا الیه راجعون
ستایش
خدای عزوجل را که مرا از امت محمد ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ و شیعه
علی ـ علیه السّلام ـ قرار داد و سپاس خدای را که با آوردن حق از ظلمت به
روشنایی و از طاغوت نجاتم داد و مرا از کوچکترین خدمتگزاران به اسلام و
انقلاب اسلامی قرار داد.
امیدوارم که خداوند متعال رحمت خود را نصیب
بنده گناهکار خود بفرماید و مرا به آرزوی قلبی خود، یعنی شهادت فی
سبیلالله برساند که تنها راه نجات خود میدانم و آرزوی دیگرم این است که
اگر خداوند شهادت را نصیب بنده گناهکار خود کرد، دوست دارم با بدنی پاره
پاره به دیدار الله و ائمه معصومین بهخصوص سیدالشهدا ـ علیه السّلام ـ
بروم.
من راهم را آگاهانه انتخاب کردم و اگر وقتم را شبانهروز در
اختیار این انقلاب گذاشتم، چون خود را بدهکار انقلاب و اسلام میدانم و
انقلاب اسلامی گردن بنده حق زیادی داشت که امیدوارم توانسته باشم جزء کوچکی
از آن را انجام داده باشم و مورد رضایت خداوند بوده باشد.
پدر و مادر و
همسر و برادران و خواهران و آشنایانم مرا ببخشند و حلالم کنند و اگر
نتوانستم حقی که بر گردن من داشتند ادا کنم، عذر میخواهم برای پدر و مادر و
خواهران و برادرانم از خداوند طلب صبر مینمایم و امیدوارم تقوا را پیشه
خود قرار دهند.
از همسرم عذر میخواهم که نتوانستم حقش را ادا کنم و
چه بسا او را اذیت فراوان کردم و از خداوند طلب اجر و رحمت برای او
میکنم که در مدت زندگی صبر زیاد به خاطر خداوند انجام داد و رنجهای
فراوان کشید.
از تمام اقوام و آشنایان و دوستان طلب حلالیت و التماس
دعا دارم؛ به علت وضعیت جنگ مدت سه سال که در جبهه بودم، نتوانستم امر
واجب خدا یعنی روزه را انجام بدهم. همچنین در رابطه با خرید خانه به مبلغ
223 هزار تومان از علی تاجیک و 65 هزار تومان از حسین کاوکدو و 10 هزار
تومان از حاج محمد علی دولابی قرض کردم و مبلغ 30 هزار تومان از همسرم که
خانه برای همسرم است و موتورم را برای جبهه در نظر گرفتم.
والسلام
کاظم نجفی رستگار
ساعت 9 شب مورخ 3 اسفند 1362
شرق بصره (جفیر)
در هشت سال دفاع مقدس خانوادههای بسیاری بودند که برادران به همراه پدر در جبهه بودند و همراه و همسنگر از انقلاب دفاع میکردند. این حماسهسازان بزرگ نمونههای روشنی از ایمان و ولایتپذیری امتی بود که برای عزت و سربلندی ایران و انقلاب از همه چیز خود گذشتند. در میان این خانوادهها، خانواده شهیدان اینانلو را برگزیدهایم و تنها به سه روایت از این خانواده که به نام سه شهید مفتخر شده است، اشاره خواهیم داشت.
او پیشانی همه را می بوسید !
یکی از برادران لشکر حضرت رسول (ص) می گوید : در گردان ما برادری بود که عادت داشت پیشانی شهدا را ببوسد. وقتی شهید شد، بچه ها تصمیم گرفتند به تلافی آن همه محبت، پیشانی او را غرق بوسه کنند. پارچه ها را که کنار زدیم ، نعش بی سر او دلِ همه مان را آتش زد.
راوی :علیرضا قزوه
منبع ؛ بر خوشه خاطرات
نوشته شده توسط ؛ خادم الشهدا